
#پایان_خوش #بازیگری #رمان_عاشقانه_ناب #دختری_که_ساده_دل_میبازد #پسر_مغرور_دختر_شیطون #انتقامی #حامی
تعداد صفحات
نوع فایل
موضوع اصلی رمان مربوط میشه به شمیم که دختری شر و شیطون و ناز پرورده اس و رویای خواننده شدن رو در سر میپرورونه. به طور نا خواسته و توسط مادر ناتنیش توی مسیر بازیگری قرار می گیره و با حامی شمس روبرو میشه. حامی پر از کینه و روحیهی انتقام جویی به شمیم نزدیک میشه و اونو عاشق خودش می کنه تا….
ایجاد سرگرمی و القای تجربه.
حامی شمس بزرگ ترین و محبوب ترین بازیگر سینما تصمیم به یک انتقام گیری میگیرد. او برای تک دانهی شهرام دام پهن میکند. شمیم دختر ناز پرورده و دردانهی رادسپهرها که آرزو و رویای خواننده شدن را در سر میپروراند به راحتی و با ساده دلی در دام حامی گرفتار میشود. حالا در تقابل عشق و انتقام کدام پیروز میشود؟ عشق؟ انتقام؟ نفرت؟
تقریبا یک ربع دیگر مانده بود برسیم که نمی دانم چندمین پیامش رسید. سریع وارد واتس اپ شدم و پیامش را خواندم:
– از این زاویه که نگاه میکنم سینه هات خیلی تو چشمه. شالتو بکش جلو روی سینه هات!
درحالی که ضربان قلبم بالا رفته بود نگاهی بهش که چند ردیف جلوتر از ما بود انداختم. چرخیده بود و نامحسوس نگاهم میکرد.
گر گرفته چشم غره ای بهش رفتم و تایپ کردم:
– فکر نکنم کسی به جز تو الآن چشمش به سینه های من باشه بی ادب.
چند اموجی خنده فرستاد و نوشت:
– اولا که کسی گوه میخوره چشمش به یه تار موی تو باشه چه برسه به سینههات که اگه بفهمم پارهش میکنم. دوما سینه های تو بزرگه تقصیر من نیست که توجهمو جلب میکنه.
لبم را جویدم و با خنده نوشتم:
– خیلی بی ادب و منحرفی!
به دقیقه نکشید جواب داد:
– من بی ادب نیستم فقط دلم برات یه ذره شده. بریم تهران حسابی از خجالتت درمیام. مخصوصا از خجالت اون سینه های بزرگ و خوش دستت. همین حالا هم دلم میخوادشون. یه جوری فشارشون بدم که…
گوشیم را خاموش کردم و دیگر جوابش را ندادم. کار داشت به جاهای باریک کشیده میشد.
از درون داغ شده بودم و چشم هایم خمار شده بود.
حامیِ لعنتی حتی با حرف هایش داغم میکرد…