مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان حکم امیر

سال انتشار : 1401
هشتگ ها :

#ازدواج_اجباری #عروس_خان #پایان_خوش

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان حکم امیر

سرگذشت دختری روستایی که به اجبار، همسر پسر خان میشه.

هدف نویسنده از نوشتن رمان حکم امیر

القای تجربه_ایجاد سرگرمی

خلاصه رمان حکم امیر

آهو دختری زیبا و روستایی که دل در گروو پسر عموی خود دارد و درست وقتی که پدرش بعد از مخالفت شدید با ازدواجشان موافقت میکند با ورود پسر خان همه چیز به یکباره بهم می ریزه و…

مقدمه رمان حکم امیر

هزار خطبه بخوانند…
حرام است معشوقه ی کسی را به دیگری دادن.

مقداری از متن رمان حکم امیر

نیش خندی زد.
-خیلی توهمی هستی آهو.
ضربه ی به سینه ی امیر زد.
-آهو نه آهو خانوم.
به یک باره انگشتهای محکم و کشیده ی مردانه ش را دور مچ دست ظریف آهو که روی سینه ش بود زد و با یه حرکت به درخت کوبیدش.
-من هر جور بخوام صدات میزنم. تو اصلاً میدونی من کی ام؟
ترسید اما کم نیاورد. نیش خندی که روی اعصاب امیر می رفت را زد.
-تو نیم منم نیستی انقدر من من نکن دستمو ول کن.
تقلا کرد.
امیر دندون قروچه یی کرد آهو را محکم تر به درخت چسباند و فاصله ش را کم کرد انقدر که سینه ش به سینه ی آهو چسبیده بود.
-من همونیم که اگه بخوام میتونم یه کاری کنم اون رویای عروسی که ۵دیقه پیش داشتی با عشقت ازش حرف میزدی رو با خودت به گور ببری.
از حرف و ادعا امیررخنده ش گرفت به عقب هولش داد و با خنده گفت:
-برو کنار بابا دلت خوشه فکر کرده دوره قاجاره و اینم شاه مملکته.
امیر عقب رفت و آهو با خنده نگاهش کرد و راهش رت گرفت تا برود.
امیر نیش خندی زد.
-باور نکردی.
برگشت.
-چرا باور کردم…
مکثی کرد و با خنده کفت:
-تو یه آدم دیووونه ی که توهم خود بزرگ بینی داری.
و خنده کنان از امیر علی دور شد نفهمید و ندید با حرف هایش چه آتش کینه و انتقامی در دل امیر نشاند.
امیر با خشم برگشت مشتی تنه ی درخت کوبید با نگاهی مملو از خشم و کینه به دیوار سنگی زل زد و در دل نقش ها می کشید برای نشان دادن خودش و نشاندن آهو سر جایش..
نیش خنده عصبی زد سر چرخوند و به راهی که آهو رفت خیره شد.
-چنان بلایی به سرت بیارم که دیگه منو دیدی اون زبون درازتو کوتاه کنی دختره ی چمووش…

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان حکم امیر

امیرعلی : شخصیتی جدی و مغرور که به وقتش خیلی مهربون و دل رحم بود.
آهو : دختری شر و شیطون و لجباز اما مهربون و عاشق.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید