مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان حباب رنگی

سال انتشار : 1396
هشتگ ها :

#پایان_خوش #براساس_واقعیت #رمانتیک

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان حباب رنگی

ازدواج‌ های بدون شناخت و بر پایه‌ ی شناخت فامیلی.

هدف نویسنده از نوشتن رمان حباب رنگی

بازگویی ازدواج‌ های اجباری و رودربایستی‌ های فامیلی.

پیام های رمان حباب رنگی

این که شناخت خانواده و درست بودن پدر و مادر لزوما خوبی فرد رو نمی‌رسونه.

خلاصه رمان حباب رنگی

رزا چند ماه مانده به کنکور با خواستگاری پسری از فامیل و تأکید پدر و مادرش، عقد می‌کنه و تازه بعد از عقد می‌فهمه چقدر با شوهرش اختلاف نظر دارند.

مقداری از متن رمان حباب رنگی

-ببین رزا! تو الان دیگه زنِ منی!باید یه سری مسائل رو که برایِ من خیلی مهمه رو بدونی و رعایت کنی!یعنی هیچ تبصره ای نداره ! تا حالا هر جور زندگی کردی فراموش کن!من دلم نمی خواد با پسرایِ فامیل راحت باشی و بگو بخند داشته باشی !
مخصوصا دلم نمی خواد موهای خوشگلتو کسی ببینه!مفهومه؟؟؟
با مِن مِن گفتم: من با پسر خاله هام و پسرداییم بزرگ شدم و مثلِ رامین می مونن برام!حالا تو میگی باهاشون حرف نزنم؟؟!من به شوهر خاله هام عمو میگم و مثل عمو برام عزیزنبعد برم جلوشون حجاب بگیرم یا وقتِ احوالپرسی دست ندم؟
یه باره با چشمای گشاد شده گفت:
-وای !!وای!! باهاشون دست میدی؟؟ای خداااا!
دستاشو رو سرش گذاشت و یه لحظه چشماشو بست ،یه دم وبازدمِ با صدا کرد و چشماش رو باز کرد.چشماش قرمز بود.انگار از چشماش حرارت میزد بیرون،اون لحظه ازش ترسیدم.فکر کردم الان هر کاری ازش برمیاد.احساس کردم می تونه من رو زیرِ مشت و لگد بگیره .
-رزا ! میدونی تو الان یه زنِ شوهردار هستی، و میدونی که زن وظیفه داره هرچی شوهرش میگه گوش کنه و عمل کنه!
تا خواستم اعتراض کنم با جدیت و لحنِ ترسناکی نذاشت و ادامه داد:
-من تا حالا هر طور بودی و رفتار کردی رو ندید می گیرم ! اما از همین لحظه، انتظار دارم دقیقا اونی باشی که من می خوام و دوست دارم؛ بدون ذره ای کم کاری : حالا یه ذره جلوی موهام اومده بیرون اشکال نداره و یا حالا که سامان نیست و نمی بینه و…..
از این حرفا نداریم ! من دوسِت دارم اما اینا برایِ من مهمتر از دوست داشتنه!
صبح به مامانت هم اینا رو تاکید کردم.ازش خواستم درست بعد از آخرین امتحانت مراسمِ عروسی رو بگیریم و بریم سر زندگیمون! من بیشتر از این چند ماه نمی تونم دوریت رو تحمل کنم.
طوری این حرفا رو جدی و بی ملاحظه زد که حتی اون ابرازِ علاقش هم نتونست حرفاش رو تلطیف کنه! فقط تونستم بگم:
-من باید برایِ کنکور بخونم .
شونه ای بالا انداخت و گفت:
-اون که مهم نیست نتیجه هرچی می خواد بشه ، فرق نداره!
-چرا…. چرا مهم نیست؟ چرا فرق نداره ؟
-چون شما قرارنیست بری دانشگاه ! برایِ همین نتیجه فرقی نداره.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان حباب رنگی

رزا: دختر آرام و بی‌زبون که قدرت دفاع کردن از خودش رو نداره.
سامان: مردی عصبی و زورگو که انتظار داره کسی روی حرفش حرف نزنه.
دانیال: مردی آرام و متین و مهربان.

عکس نوشته

ویدئو

00:00
00:00

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید