#پایان_خوش #عاشقانه #مافیا #قمار
تعداد صفحات
نوع فایل
سرگذشت دختری در خانواده معتاد که مادرش رو از دست داده و توسط پدر و برادرش در قمار فروخته شده.
ایجاد سرگرمی، القای تجربه و آگاه سازی.
درک زندگی سخت دختران سرزمینم در جامعه کنونی.
نیلا دختری که توسط پدر و برادر قمار بازش به مردی هوسباز به نام «تیمور» فروخته میشه.. نیلا که در پی نجات پیدا کردن از تیموره؛ در جشنی که در خانه ی تیمور بر پا میشه با مردی جوان برخورد میکنه و بدون اینکه با خبر باشه که اون مرد کیه ازش میخواد کمکش کنه تا از خونه ی تیمور فرار کنه. درست همون شب نیلا متوجه می شه که اون مرد کسی نیست جز سردسته ی مافیای قمار که هر کاری از دستش بر میاد.. اما دیگه برای پیشمونی دیره…
سری تکون داد و دوباره دست برد توی جیب۰ شلوارش و جعبه سیگارش رو در آورد.. توی این هیری وری نگاهم افتاد به جعبه ی سیگار استیلش که معلوم بود از اون گرونهاس..
فندکش هم که مدل سیگار بود رو سمتم گرفت و گفت:
_روشن کن واسم..
با تعجب پرسیدم.
_من؟
در جواب اخمی کرد که مجبوراً فندک رو گرفتم سیگار رو لای لبهاش گذاشت بی اراده دستهام لرزید اما موفق شدم با اولین دکمه فندک رو کار بندازم و سیگار روشن بشه..
فندک رو گرفت و گفت:
_شرطم اینه که من از اینجا نجاتت میدم ولی تو…
مکثی کرد و پکی عمیقی به سیگار زدو دودش رو توی صورتم پخش کرد.
_به جاش بیای پیش من.. توی عمارت من بشی معشوقه ی من..
پاشا مهرزاد : مردی با شخصیت خاکستری که در پس سینه اش قلبی مهربان پنهان کرده؛ با گذشتهی که فقط خود او ازش خبر دارد.. مردی جدی و قانون مند که به رئیس باند قمار معروفه اما قانون های خاص خودش رو داره.
نیلا جم: دختری زجر دیده که توسط پدرش به مردی سن بالا فروخته شد. در تمام طول رمان تلاش میکند که خودش را در مقابل مردانی که چشم طعم به او دارند حفظ کند. دختری لجباز و زبون دراز.
لینک های مفید : بویر نیوز – اخبار ادبی – فلای اپ – برندآپ – شهرک چیتگر – رمان شناس – رمان دوست – پهنه b