مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان حریق

سال انتشار : 1402
هشتگ ها :

#کودک_همسری #اربابی #پایان_خوش #طلاق

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

توضیحات مهم رمان حریق

رمان حریق یک رمان فروشی در حال انتشار است که بصورت هفتگی توسط نویسنده یعنی خانم فاطمه لطفی در اپلیکیشن باغ استور بروزرسانی و آپدیت می شود.

موضوع اصلی رمان حریق

رمان حریق سرگذشت دختریه که در گذشته درگیر کودک همسری بوده و حالا از نو زندگی و عشق را آغاز میکند.

هدف نویسنده از نوشتن رمان حریق

تنها هدفم در رمان حریق اینه که دختران سرزمینم شجاعت رو یاد بگیرن، قوی بودن رو بلد بشن و هیچ وقت امید آزادی از بند رسم و رسومات غلط رو، از دست ندن!

پیام های رمان حریق

اولین پیامم در رمان حریق اینکه عشق سازنده است، اینکه عشق باید به جلو هولت بده، اینکه عشق باید باعث رشدت بشه، اینکه عشق باید بهت نفس بده! عشق قرار نیست مثل پیچک دورت بپیچه و باعث خفگیت بشه…

دوم اینکه یک‌سری رسم و رسومات از گذشته تا به الان همراه هرخانواده ای بودن که بسیار براشون محترم بوده! اما نباید در گذشته زندگی کرد، نباید کورکورانه یکسری راه و رسم های غلط رو ادامه داد و باعث به بار اومدن اتفاق هولناکی شد.

خلاصه رمان حریق

رمان حریق روایت عشقی است که از دل یک آتش سوزی جوانه می‌زند.
عشقی حقیقی میان دو قطب مخالف…
چیچکی که بیزار از دین و رسم و رسومات است و محمد مردی معتقد و با ایمان!
اما نحسی گذشته‌ ی چیچک بر سر این عشق سایه می‌اندازد…

گذشته‌ ای که مُهر کودک همسری در آن بسیار پررنگ است و چیچک میخواهد این گذشته‌ ی پر زخم و درد را از محمد پنهان نگه‌دارد اما…

مقدمه رمان حریق

بخشی از رمان حریق تغییر یافته‌ ی چند زندگی حقیقی است که توسط نویسنده شاخ و برگ داده شده است و بخش اعظمی از رمان حریق زاییده‌ ی ذهن نویسنده است.

***

سخنی از فاطمه لطفی :

رمان حریق رو دقیق از ابتدا تا انتها مطالعه کنید و بعد به قضاوت بپردازید!
در ابتدای قصه ما شخصیتی خام و ساده خواهیم داشت که افکار اشتباهی را در سر می‌پروراند، اما قصد و نیت این است که این شخصیت در مسیر داستان شجاعت، درایت و قوی بودن را بیاموزد، پس صبور باشید!
هر قومی و ملیتی بسیار محترم و دوست داشتنیست. افکار و رسومات نادرست فارغ از ملیت میان مردمان وجود دارد پس صرفا به این طریق هیچ قوم و ملیتی را قضاوت نکنید!
باشد که این رمان …
به دختران سرزمینم شجاعت بیاموزد!
و
زنان قوی سرزمینم را تقدیر کند!

مقداری از متن رمان حریق

بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر فاطمه لطفی ، رمان حریق :

_تو زن منی ، حق منی! چرا باید واسه داشتن حقم صبر کنم؟

نرمی پارچه‌ ی ساتنِ پیراهنم را در چنگ فشردم. نگاه از گچ های پوسته پوسته شده‌ی دیوار پشت سرش گرفتم و بالاخره مستقیم نگاهش کردم.

درحالی که نمی‌توانستم مردمک نگاه دو دو زنم را ثابت نگه‌ دارم، با لحنی ملتمس ناله کردم:

_نمیشه ، خودت که میدونی باید تا عروسی صبر کنیم.

نگاهش تیره شده بود. چنان شاکی و مصمم مرا می‌نگریست که گمان بردم اینبار به خواسته‌اش خواهد رسید‌.

از ترس و اضطراب دلم پیچ‌خورد و او خودش را نزدیکم کشید، آنقدری که سرزانوهایمان بهم ساییده شد:

_من نمی‌تونم تا عروسی صبر کنم، زنمی! هفته‌ای دوروز بیشتر نمیبینمت ، میخوام رفع دلتنگی کنم!

ساعدم را بین پنجه‌هایش گرفت و فشرد. صورتم از درد درهم شد. صدایش را پایینتر آورد و با تهدید ادامه داد:

_بخوای واسه من ادا دربیاری، دیگه می‌مونم شهر!

بغضی که میان گلویم چمبره زده بود، بالاخره باعث پر شدن کاسه‌ی چشمانم شد. حس میکردم فضای کوچک اتاق هرلحظه برایم تنگ تر می‌شود.

نگاهی که او به من دوخته بود، حالا اصلا شبیه نگاهِ مردی که عاشقش بودم نبود! این نگاه درنده متعلق به مردی که معشوق را می‌نگرد نبود! نگاه گرگی بود که ولع شکار داشت و منتظر فرصتی برای فروکردن دندان های تیزش در پوست و گوشت او بود.

او ساعدم را رها کرد و من بین لب‌هایم برای دمی عمیق فاصله افتاد. اینبار دستش را روی یقه‌ام بند کرد و صدایش آهسته پچ پچ کرد:

_تو تمکین نکنی شوهرتو، کی تمکین کنه؟

لعنت به آن تهدیدی که در عمق صدایش بود و مرا می‌ترساند. همه چیز اینبار جدی تر از بارهای قبل بود.

با دیدن ترسی که در نگاهم لانه کرده بود گوشه‌ی چشمانش چین خورد، مثل تمام وقت هایی که میخواست جلوی خنده اش را بگیرد!

دکمه‌ی بندونکی یقه‌ام را باز کرد و باز پچ زد:

_تو که نمیخوای دخترای شهری برای نیاز‌های شوهرت به جای تو از خودشون مایه بزارن؟

دمی که گرفته بودم در سینه‌ام گره شد و اشکی که برای فروریختن مقاومت میکرد، از درد این حرف چنان سریع پایین چکید که تنها ردی از خیسی بر گونه‌ام باقی ماند.

با احتساب مطالعه ای که تا اینجای رمان حریق داشتی، فکر می کنی که قراره این رمان رو بخری؟

با نگاه خیره‌اش تمام مرا محاصره کرده بود و این اولین بار بود که اینقدر بی‌پروا نگاهم می‌کرد!

خواستنی که در نگاهش شعله میکشید، چنان داغ و سوزان بود که من به اندازه‌‌ی همان اولین‌دیدارمان، در آن «حریق » گر گرفته بودم!

دستش بالا آمد و با پشت انگشت اشاره نوازشی آرام بر روی تیغه‌ی بینی‌ام به جا گذاشت!

این اولین لمس بود و من مدتها بود که برای داشتن بیشترش دل دل می‌زدم!

با صدایی می‌لرزید پچ زدم:

_داری تن می‌دی به گناه؟ یادت رفته، لمس من واسه تو حرامه؟! یادت رفته گناهه؟!

اینبار وقتی یک سمت صورتم را با کف دست داغ و ملتهبش قاب کرد، قلبم بیش از پیش فروریخت و من جاخورده نگاهش کردم!

او را چه شده بود؟ مرد خوددار و معتقدی چون او چگونه این‌چنین بی‌تاب گشته بود که مرز می‌درید و لمس میکرد و جزا میخرید برای آخرتش؟

سرپایین کشید و پیشانی به پیشانی‌ام تکیه داد و خیره در نگاهم پلک بست:

_تو خود گناهی…همون گناهی که نمیشه ازت گذشت!

مکث چند ثانیه‌ای اش نفس هایم را به شماره انداخت و او ادامه داد:

_ جهنمی که محض خاطر تو گرفتارش بشم ، خودِ بهشته!

اگر رمان حریق رو توی اپلیکیشن مطالعه کردید، خوشحال میشیم که نظرتونو درمورد آثار خانم فاطمه لطفی برای بقیه رمان خوان‌ها پایین همین مطلب بنویسید.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان حریق

چیچک ( گذشته) : شخصیتی ساده، ناآگاه، ضعیف و رویاپرداز که مدام مشکلاتش رو توجیه و خودش رو مجبور به تحمل میکنه، چون فکر میکنه که این یعنی قوی بودن!
چیچک (حال) : شجاع، اهل معاشرت و اجتماعی اما بی‌اعتماد و بدبین، دلچرکین از دین !
محمد : موفق و مستقل، اعتماد به نفس و عزت نفس بالا، معتقد و مذهبی، ضعف های جسمی‌اش مانع پیشرفت و موجب منزوی بودنش نشده. محکم و حامی
عجول و کم صبر!

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید