تعداد صفحات
نوع فایل
با برملا شدن رازی شرم آور از زندگی حمید و به دنبال آن گم شدن دخترش ایرن، زندگی بتسابه و حمید در حال فروپاشی است. در این بین یونا، عاشق قدیمی بتسابه با حقایقی ناگفته درباره طلسمی چندین ساله به قصد پس گرفتن عشق از دست رفته خود ایران بازمیگردد و…
موریای عفریته با همون هیبت ترسناک همیشگی شال سیاهش رو دور شونههای استخونیش محکم پیچیده بود و داشت بهم میخندید. دندونهای زرد عاریهاش از میون آروارههای درشت صورتش بدجوری بیرون زده بود. با نفرت بهم زل زده بود و انگار میخواست یه چیزی بهم بگه. من ترسیده بودم حمید؛ خیلی ترسیده بودم! سعی کردم نگاهش نکنم و چشمام و بستم اما صداش…لعنتی صداش سوهانی شده بود که انگار روی تک تک استخونهای بدنم میکشید. بهم میگفت:
“تو شیطانی بتسابه! نفرین شدهای! بسوز! تا قیامت بسوز! همونطور که بچهی منو ازم دزدیدی، همونطور که اون رو ازم گرفتی تا ابد توی آتیش قهر خدا بسوز!”
میخواستم فرار کنم. میخواستم فریاد بکشم و هر طور شده از اونجا برم اما انگار یکی افتاده بود روی سینهام، دستهاش رو گذاشته بود روی گلوم و داشت خفهام میکرد. کم کم نفسم تموم میشد و با این حال هنوز صداش رو میشنیدم…صدای خندههاش رو…صدای نحسش رو وقتی که بهم گفت:
“میبینی؟ حالا دیگه حتی خدا هم فراموشت کرده!”
همونطور که بچه توی بغلم بود حس کردم پشت چشمهام کم کم سنگین میشه. بچه رو به آرومی روی زمین گذاشتم، خودم هم کنارش دراز کشیدم، دست کوچیکش رو گرفتم و روی صورتم گذاشتم. یه وقت احساس کردم ناخن بچه توی پوست صورتم فرو میره. به سختی چشمهام رو باز کردم. سردابه تاریک بود و بچهام انگار داشت جون میداد و شروع به تقلا کرده بود. به سختی سرم رو از روی زمین برداشتم و دوباره دیدمش. خودش بود! کثافت بالای سر بچه نشسته بود و با دو تا دستش سر بچه رو گرفته و با چشمهای دریدهاش بهم زل زده بود، طوری که انگار میدونست اون بچه تموم دنیای منه و حالا توی دستهای اونه. بهش التماس کردم و قسمش دادم که بچهام رو رها کنه و گورش رو گم کنه و بره. دهنش رو باز کرد و دندونهاش یه مرتبه بیرون ریخت…از ترس زبونم بند اومد! خواستم فریاد بکشم و کمک بخوام اما هیچ ارادهای نداشتم. بیصدا نگاهش کردم…لعنتی هنوز هم بالای سر بچه نشسته بود و دهنش رو باز کرده بود. نمیدونم چرا خیال کردم سر بچه توی دهنشه و بدن بچه دیگه تکون نمیخوره! از حال رفتم و دیگه هیچی نفهمیدم…هیچی…
لینک های مفید : بویر نیوز – اخبار ادبی – فلای اپ – برندآپ – شهرک چیتگر – رمان شناس – رمان دوست – پهنه b