مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان نسپارم دل

سال انتشار : 1401
هشتگ ها :

#پایان_خوش #شک #زن #والدین_ناسازگار #عشق #زندگی_مجردی #پلیس_مبارزه_با_مفاسد_اقتصادی #ازدواج #تنهایی

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

توضیحات مهم رمان نسپارم دل

رمان نسپارم دل در واقع جلد دوم و ادامۀ رمان قلب دیوار است. پس قبل از این تهیه این اثر حتما به جلد اول یعنی قلب دیوار مراجعه کرده و آن را مطالعه کنید.

موضوع اصلی رمان نسپارم دل

شک بیمارگونه

هدف نویسنده از نوشتن رمان نسپارم دل

ازدواج و روابط سالم.

پیام های رمان نسپارم دل

هویت زن در گرو یک ازدواج نیست و قرار نیست به قیمت اینکه در رابطه باشه، وارد هر ازدواج خطرناکی بشه.

خلاصه رمان نسپارم دل

لیلی و امیر بر اثر یک دعوا با هم آشنا می‌شوند؛ لیلی سال‌هاست به کسی اجازه‌ی ورود به زندگی‌اش را نداده است و حالا امیر خیلی ساده توجه او را به خود جلب کرده است. امیر رفته‌رفته مالک زندگی لیلی می‌شود و اینجاست که زنگ خطر به صدا درمی‌آید و لیلی متوجه چیزهایی در امیر می‌شود که نباید!

مقدمه رمان نسپارم دل

خودم را به دلم سپردم، گذاشتم دلم تصمیم بگیرد. نمی‌شود جلوی همه اتفاقات را گرفت و نمی‌شود که به همه‌چیز نظم داد. گاهی فقط باید تن به جریان آب بسپاری و بگذاری تو را با خودش ببرد؛ حتی اگر پریان آب، عشوه‌گر و نقش‌باز باشند.

مقداری از متن رمان نسپارم دل

پشت سر او که در حال قفل کردن در سیگار به دست داشت، ایستادم.
ــ ببخشید جناب.
کلید را بیرون کشید و به سمتم چرخید. چشمان نافذش را با بی‌حیایی به چشمانم دوخته بود. با اینکه به خاطر قدرت نگاهش قالب تهی کرده بودم، برای اعتماد به نفس بیشتر، دست به سینه شدم.
ــ حواستون هست که دارید توی آپارتمان زندگی می‌کنید؟
یک ابرویش را بالا فرستاد.
ــ خب!… که چی؟
از پررویی‌اش جا خوردم. البته ابهت صدای کلفت و خش‌دارش در جاخوردنم بی‌تاثیر نبود. ابرو و مویش ترکیبی از بور و قهوه‌ای بود و چشم‌هایش عسلی روشن. ولی نگاهش نافذ بود. ابرو در هم کشیدم و صدایم کمی بالا رفت.
ــ تازه می‌گین خب که چی؟ جدای از سر و صدای زیادتون، حالا دارین تو پاگرد سیگار می‌کشین؟ لازمه که بهتون فرهنگ….
جمله در دهانم یخ زد؛ چون با گام بلندی به سمتم جهید و من از ترس خودم را به دیوار کنار در واحد خودم کوبیدم. توی صورتم بُراق شد.
ــ خوب گوشاتو وا کن جغله! خیلی دارم مراعات می‌کنم که نمی‌زنم شَتکت کنم.
در حالی‌که به سختی نفس تند شده‌ام را کنترل می‌کردم، گفتم:
ــ مثلا می‌خوای چه غلطی کنی؟
دستی که سیگار بین انگشتانش گرفته بود را بالا آورد. متعجب و ترسیده ابتدا نگاهم را به دستش و دوباره به چشمانش دوختم.
سیگار را بین انگشتانش ‌چرخاند:
ــ خیلی شجاعی که با این قد و قواره‌ت زبون‌درازی می‌کنی. یا جیگر شیر داری..‌‌.
صورتش را نزدیک‌تر کرد و پچ‌پچ‌کنان گفت:
ــ یا….کوری!
سریع و محکم سیگارش را به دیوار کنار صورتم کوبید. از ترس خودم را جمع کردم.
کمی عقب کشید و ادامه داد:
ــ اما من کور نیستم… طرف مقابلمو می‌بینم… با اعصابم ور بره حالشو جا می‌آرم.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان نسپارم دل

لیلی: شوخ و هدفمند.
امیر: شکاک و سادیست.
حسین: مدبر و زرنگ.

عکس نوشته

ویدئو

۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید