مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان آوات بی صدا

سال انتشار : 1400
هشتگ ها :

#پسر_روانی #عاشق_مخفی #ازدواج_اجباری

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان آوات بی صدا

دختری که بخاطر پول به اجبار زن ی مرد عرب میشه که زن داره.

هدف نویسنده از نوشتن رمان آوات بی صدا

این داستان بر اساس واقعیته که توی یکی از روستا های شهرم اتفاق افتاده حس میکردم خیلی بهشون ظلم شده خواستم ی جورایی صداشون باشم.

پیام های رمان آوات بی صدا

این رمان بیشتر برای خانواده ها و پدر و مادر ها بود که هیچ وقت بچه اشونو اجبار به ازدواج نکنن و از طرفی نشون بدم ازدواج تو سن کم و بدون داشتن اگاهی از زندگي متاهلی چیز درستی نیست.

خلاصه رمان آوات بی صدا

داستان قدیمی هستش درمورد دختری که ب دلیل نداشتن پول پدرش مجبور میشه اونو به عقد ی مرد عرب دربیاره که زن داره و این دختر کم کم متوجه میشه که همسرش بیمار روانیه و یجور اختلال روانی داره و کارایی میکنه که…

مقداری از متن رمان آوات بی صدا

با ترس و وحشت ب مرد روبروم نگاه میکردم هیچ ذهنیتی ازش نداشتم ولی اون از امشب ب بعد شوهرم بود
ازش میترسیدم
‌قدم ب قدم بهم نزدیک میشد و من با هر قدمش ی قدم عقب میرفتم
تا اینکه ب دیوار خوردم و از حرکت ایستادم
با لبخند چندشش روبروم وایساد و کمربندشو دراورد………

***

_بچه چطور تکون میخوره برو باباتو مسخره کن
البته اونو مسخره نکن چون امشب میمیره
لبخند ترسناکی بعدش زد که رعشه به تنم افتاد
_را…راس میگم ح…سش می کنم میخوای دست بزنی
چشاش پر از هیچان شد ولی ظاهرش تغییر نکرد
از جام پاشدم و سینی رو کنار زدم متکا رو اوردم و زیر سرم گذاشتمو دراز کشید به کنارم اشاره کردم
_بیا بخواب دست بزن بهش
پهلوم دراز کشید لباسمو بالا دادم و دستشو روی شکمم گذاشتم دستای کسا ب قدری بزرگ بود که کل شکمم رو در بر میگرفت

***

خواستم مرغو ازش بگیرم که یکی موهامو کشید جیغی کشیدم که با جیغ من مرغه ترسید و پرید
با وحشت ب کسا با چشمای خونیش نگاه کردم
یا خدا فاتحه ام خونده اس
_ببب …خد..ا …خاتون..گ..ف،ت
_گوه خورد با تو ه*ر*ز*ه
_غلط کردم
بی توجه ب همه موهامو از زیر چادر کشید و ب سمت خونه رفت
حس میکردم پوست سرم اتیش گرفته و داره کنده میشه
از ترس بدنم میلرزید میکردم
_کسا گوه خوردم ب خدا خاتون گفت
زیر لب ب عربی ناسزا میگفت
_میخوای باز بزنی خوب بزن ولی جلو مردم نکن
تورو ب پیغمبر نکن
اخ اخ دردم میاد نکن
ولی اون انگار کر شده بود در حیاطو با لگد باز کرد و رفتیم داخل
همه اول با تعجب بعد بی تفاوت نگامون کردن
به طرف اتاق رفتیم …منو پرت کرد تو اتاق و درو قفل کرد.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان آوات بی صدا

آوات: مهربون، شوخ طب، صبور.
کسا: خشن، بی عصاب، مهربون.
کارن: مهربون، عاقل، کینه ایی.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید