مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان گریز از تنهایی

سال انتشار : 1396
هشتگ ها :

#پایان_خوش #ماجراجویی

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان گریز از تنهایی

سرگذشت دختری که به دنبال راز مهمی از زندگیش می ره تا از تنهایی گریز کنه.

هدف نویسنده از نوشتن رمان گریز از تنهایی

غرق کردن مخاطب توی زندگی افراد جدید.

پیام های رمان گریز از تنهایی

مواجهه با مشکلات به جای فرار از اونها.

خلاصه رمان گریز از تنهایی

تندیس دختری پر شور که زندگی آرام و خوبی با مادرش سپری می کنه اما طوفانی سهمگین به زندگی اش می وزه مادرش را از دست می ده چندی بعد با پیدا شدن دفتری قدیمی راز مهمی از زندگیش فاش می شه که.‌‌‌..

مقداری از متن رمان گریز از تنهایی

کمی سرجاش جابجا شد گفت:
-اگه پیغامی دارید به من بدید بهشون برسونم همینطور یه شماره تماس از خودتون..
آخه من چه پیغامی بهشون بدم یه نامه بلند بالا از تمام این جریان ها بنویسم بدم به دکتر بهشون بده؟!عسل رو به من گفت:
-تندیس جان بهتره اون عکسا و دفترو بدی به دکتر یه توضیح کوتاه هم توی یه برگه بنویس تا متوجه بشن..
بد فکری نبود..یعنی من باید همه اون تردیدها رو دور می ریختم؟!دفترو از کیفم خارج کردم عکسارو گذاشتم بینش..چند برگه آخر که سفید بودن هم خودم پر کردم تمام مدت نگاه اون سه روی من بود..
وقتی کارم تمام شد ..دفترو گرفتم سمت دکتر با تأکید گفتم:
-تمام آینده من بستگی به این دفتر داره خواهش میکنم سالم برسونیدش به اونا..
دفترو ازم گرفت -باشه حتما..
برخاستم رو بهش گفتم:
-ممنونم از کمکتون واقعا منو مدیون خودتون کردید..
اونم برخاست گفت:
-خواهش میکنم! حداقل این تعارفات رو بزارید برای بعد از اینکه همه چیز معلوم شد..
سرمو تکون دادم..دوباره ازش تشکر کردم بعدم معذرت خواهی بخاطر گرفتن وقتش وقتی از اون ساختمون خارج شدم انگار یه بار سنگین از روی دوشم برداشته باشن یه نفس عمیق کشیدم..عسل ضربه ای به پشتم زد
-همه تردیدهارو بریز بیرون یه زندگی جدید در پیشه..
برگشتم سمت لبخندی که روی لبم شکل گرفت فقط و فقط بخاطر آسودگی خیالم بود
-امیدوارم این زندگی حداقل کمی بتونه به من آرامش بده..
بیتا دستی به شونم کشید
-توکلت به خدا باشه..اونی که اینطوری داره سرنوشتت رو عوض میکنه حتما حکمتی تو این امره.. هیچ کارش بی حکمت نیست..
سرمو گرفتم به سمت آسمون”یعنی ته این ماجرا چی میشه؟!”با صدای توقف تاکسی کنار پامون به خودم اومدم عسل مسیرو بهش گفت بعد هم هرسه سوار شدیم .. و من باز به ته این قصه فکر می کردم…

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان گریز از تنهایی

کوروش: باهوش، مرموز.
تندیس: بازیگوش، زیبا، کنجکاو، مهربان.

عکس نوشته

ویدئو

00:00
00:00

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید