مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان روژیار

سال انتشار : 1402

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

توضیحات مهم رمان روژیار

رمان روژیار یک رمان فروشی در حال انتشار است که بصورت هفتگی توسط نویسنده یعنی خانم سارا.ص در اپلیکیشن باغ استور بروزرسانی و آپدیت می شود.

موضوع اصلی رمان روژیار

در رمان روژیار سارا.ص روایتگر زندگی دلا ست. دختری که به تنهایی بزرگ شده، پدر و مادرشو تو یه حادثه از دست داده و بعداز اون کل خانواده بهش پشت کردن بدون اینکه حتی به دلا بگن چرا دارن ترکش میکنن و همیشه این سوال تو ذهن دلا موند که چرا من؟؟

حالا اون دختر بزرگ و جسور و توانمندی شده. دختری باهوش که رو پای خودش ایستاده و زندگیشو ساخته. پر از ناز اما قویه…

یه سفر دوستانه دوباره همه ی گذشتش رو برمیگردونه. اینبار تواین مسیر تنها نیست و یکی هست که میخواد همه جوره بهش ثابت کنه میتونه تنهاییای دلا رو پر کنه اما این مرد خودش مربوط به گذشته ی دلاست…

هدف نویسنده از نوشتن رمان روژیار

سارا.ص در رمان روژیار با هدف آشنایی جامعه به اهمیت دادن به روح و روان هر شخص داستان رو بیان کرده.

همچنین تاثیر و فشار جامعه بر روی دختران تنهایی که سعی میکنن مستقل بمونن.

همچنین بیان زندگی هایی که در اطراف ما درحال رقم خوردن هست…

پیام های رمان روژیار

مهم ترین پیامم در رمان روژیار آگاه سازی و شناخت دختران جوان نسبت به کسانی که خود را دوست معرفی میکنند…

اهمیت شناخت مشکلات روحی و درمان آن.

اهمیت ریشه یابی مشکلات در سنین کودکی.

خلاصه رمان روژیار

رمان روژیار سرگذشت دختری به اسم دلا و روایته ده سال تنهایی و پشت کردن خانواده به اونه…

و حالا مردی وارد زندگیش میشه که از دل همون گذشته هست اما هیچکدوم از اونا خبر ندارن…

رمان روژیار شامل صحنه هایی است که ممکن است برای همه سنین مناسب نباشد.

مقدمه رمان روژیار

سلام دوستان اثر جدید من، رمان روژیار داستان دختری به اسم دلا هست…

دختری که تو ۱۶ سالگی پدر و مادرشو از دست میده و کل خانواده بدون اینکه چیزی به دلا بگن یا دلیل کارشونو توضیح بدن بهش پشت میکنن.

دلاهم سعی میکنه اونا رو فراموش کنه و سوالای تو سرشو نادیده بگیره ولی اون به هرسختی بوده بزرگ میشه مستقل و قوی میشه یه دختر زیبا باناز خدادادی…

دختری که به آسونی شکست نمیخوره… جسوره و خوب بلده از پس زندگیش بر بیاد…. حالا به اصرار دوستش بعد از سالها میخواد یه سفر بره. سفری که دوباره گذشتش رو برمیگردونه اما اینبار دلا تنها نیست…

یه مرد که از هیچی خبر نداره و میخواد به دلا نزدیک شه اما سرنوشت همیشه اونجوری که ما میخوایم پیش نمیره… مردی که میخواد ایندشو با دلا بسازه خودش از دله گذشته ی پر از راز دلا اومده….

در رمان روژیار اهمیت زخم های روحی که ممکنه آدم از سنین کم تجربه کنه رو سعی کردیم نشون بدیم و تاثیر اونها روی آینده و زندگی فرد.

زخمهایی که حتی با تراپی های پی در پی بازم بایه یاداوری دوباره سر باز میکنن و تو رو درگیر خودشون میکنن. زخم های روح هیچوقت به اندازه ی جسم جدی گرفته نمیشن اما تاثیرشون اگه بیشتر نباشه کمترم نیست.

پس بیاید به زخم هایی که روی روح و روانمون به هردلیلی ایجاد میشن اهمیت بدیم و درمانشون کنیم…

حالا دختر قصه ی ما بعد از ده سال رفته سراغ زخم های روحش به امید خوب شدنشون ولی آیا واقعا خوب میشن؟ یا زخم عمیقتری اینبار به قلبش وارد میشه؟

سارا.ص

مقداری از متن رمان روژیار

بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر سارا.ص رمان روژیار :

پلاستیک خریدا رو از اسانسور بیرون آوردم و گذاشتم جلوی در.

خیلی خسته بودم از تو کیفم کلیدو پیدا کردم درو باز کردم خریدا رو یکی یکی بردم داخل و نفس خستمو بیرون دادم.

نگاهم دور خونه چرخید با این حجم خستگی چطوری اینجا رو باید مرتب میکردم!!

وارد اتاقم شدم و لباسامو عوض کردم تو آینه نگاهی به خودم انداختم.

یه دختر ۲۴ ساله بودم، اگه از بیرون کسی منو میدید شاید هیچوقت نمیتونست زندگیمو حدس بزنه.

منم نمیخواستم که هرکسی داستان زندگی منو بدونه.

نگاهم رو عکس سه نفره ی کوچکی که روی میز ارایش گذاشته بودم قفل شد.

۱۶سالم بود که تویه تصادف جاده ای پدر و مادرم رو باهم از دست دادم. خودم نزدیک به دو هفته توکما بودم و وقتی به هوش اومدم بی کس ترین شده بودم.

یادمه وقتی فهمیدم که هر دو رو از دست دادم دلم میخواست چشمامو ببندم و دیگه باز نکنم اما دنیا برای من خواب های دیگه ای دیده بود.

هیچکدوم از مراسمای پدر و مادرم رو نتونستم شرکت کنم و وقتی برای اولین بار برگشتم خونه انقدر حالم بد شد که همونجا غش کردم.

اما بازم سرپا موندم. زنده موندم و ادامه دادم.

چه شبایی که تا صبح گریه میکردم و صبح با چشمای ورم کرده میرفتم مدرسه….

وقتی از بیمارستان برگشتم فقط یک ماه خونه ی مادربزرگم موندم بعد از اون مادر بزرگم کلید خونمون رو بهم داد و گفت:

-حالا که حالت بهتر شده بهتره برگردی خونتون منو پدربزرگت از پس یه دختر جوون بر نمیایم.

همین….!

این تنها حرفی بود که بهم زد و آخرین باری بود که دیدمشون. فردا صبح همه ی وسایلامو جمع کردم و برگشتم خونه ای که دیگه برام شبیهه خونه نبود.

باورم نمیشد که در عرض دو ماه هر کسی که داشتم و از دست دادم و حالا تنها کسایی که برام موندن هم منو نمیخوان.

دو تا دایی داشتم که خارج از کشور بودن و چند سالی میشد که ندیده بودمشون. یه عمه هم داشتم که کردستان زندگی میکرد و سال تا ماه به ما سر نمیزد.

دلا تنها شدی…

خودت باید از پس خودت بر بیای….

حالا دیگه تو فقط خودتو داری….

گریه هاتو کردی… غصهاتم خوردی….حالا وقت برگشتنه…

باید خیلی قوی باشی… پدرت همیشه همینو ازت میخواست… هیچکس قرار نیست بشه قهرمان زندگی تو….

تو خودت باید زندگیتو بسازی… خودت باید قهرمان زندگیت بشی….

اگر رمان روژیار رو توی اپلیکیشن مطالعه کردید، خوشحال میشیم که نظرتونو در مورد آثار خانم سارا.ص برای بقیه رمان خوان‌ها پایین همین مطلب بنویسید.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان روژیار

دلا: جسور، قوی، زیباو ناز، دلرحم و مستقل.

نیکسام: باهوش، باملاحظه، کنجکاو و در پی حل مشکلات.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید