مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان افسون مو قرمز

سال انتشار : 1402
هشتگ ها :

#پایان_خوش #فانتزی_عاشقانه #عشق #ادبیات_ژانر #گمانه_زن

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان افسون مو قرمز

کسی که به‌خاطر اجداد جادوگرش طرد می‌شه، اما در آخر خودش هم گرفتار جادو می‌شه.

هدف نویسنده از نوشتن رمان افسون مو قرمز

ایجاد سرگرمی و حس خوب.

پیام های رمان افسون مو قرمز

همیشه آدم‌هایی هستند که ما رو قضاوت و یا مسخره می‌کنند، اما ماهیت وجودی ما وقتی با چیزی گره بخوره، هرچند که دیگران برنتابند، ما نمی‌تونیم از ماهیتمون جدا بشیم.

خلاصه رمان افسون مو قرمز

من افسونم و از روستامون فرار کردم تا برم جایی که نه زبونشون رو بلد باشم، نه کسی بدونه که من نوه‌ی بی‌بی‌شربتیِ جادوگرم، اما متأسفانه سر از یه روستای متروکه درآوردم و مردم روستاهای اطراف، فکر می‌کنند که من طلسم شدم و از من می‌ترسیدن.
یه روز یه پسری اومد پیشم که تنها نباشم و من توی دفتر یادگار بی‌بی‌شربتی، چیزی نوشتم که نباید می‌نوشتم.
بعد از اون، من و اون پسر، اتفاقاتی رو زندگی کردیم که توی دفتر نوشته می‌شد!

مقداری از متن رمان افسون مو قرمز

با تردید نگاهش می‌کنم. دوبه‌شک هستم که با آن جوان بروم یا نه؛ اما چاره‌ی دیگری هم ندارم. آرام سر تکان می‌دهم و مرد جوان، چمدانم را بلند می‌کند.
ـ ماشینم اون طرفه. با من بیاین.
وقتی به اتومبیلش می‌رسیم، در عقب را باز می‌کنم و او می‌گوید:
ـ چرا عقب می‌شینید؟‌ بفرمایید ج…
هنوز جمله‌اش را تمام نکرده است و حس ششم من، آن‌قدر قوی کار می‌کند که می‌خواهم در را ببندم، چمدانم را پس بگیرم و خاکی دیگر بر سر کنم؛ اما مردی می‌آید و حرف او نیمه‌تمام می‌ماند.
ـ ودود!
مرد جوان با لباس سربازی جلو می‌آید و با راننده‌ی تاکسی که اسمش ودود است، سلام‌علیک می‌کند. من دیگر از گفت‌وگویشان چیزی نمی‌فهمم؛ چرا که ترکی حرف می‌زنند. سمت چمدانم که جلوی ماشین رها شده است، می‌روم که ودود می‌گوید:
ـ آبجی، اشکالی نداره دوستم هم باهامون بیاد؟ داره می‌ره همون اطراف.
اینکه با آن مرد راننده‌ی عجیب تنها نمانم، از خدایم است. می‌خواهم جواب بدهم که سرباز می‌گوید:
ـ نصف کرایه رو من می‌دم.
چه بهتر! سر به تأیید تکان می‌دهم و سریع نگاه از آن‌ها می‌گیرم. بعد از اینکه آن‌ها با هم تعارف تکه‌پاره می‌کنند، سوار می‌شویم. حالا با خیال راحت، روی صندلی عقب نشسته‌ام و ودود و سرباز روی صندلی‌های جلو جا می‌گیرند.
کمی صدایشان بلند است و باعث می‌شوند که اعصابم به هم بریزد. بی‌بی‌شربتی، وردی داشت که این‌طور مواقع می‌خواند. وردی که در مکان‌های شلوغ، فقط صدای دریا و پرنده و آتش بشنوی و تا وقتی که صدایت نکرده‌اند، یا خودت نخواهی، از آن صوت‌های آرامش‌بخش دل نکنی.
مقاومت می‌کنم تا ورد را نخوانم. نمی‌خواهم مثل بی‌بی شوم.
ـ خانم، فرمودید آق‌چای می‌رید؟
سرباز می‌چرخد و پرسشگرانه نگاهم می‌کند. چشمان عسلی‌اش را به من می‌دوزد و منتظر جواب است. به او چه ربطی دارد که به کجا می‌روم؟

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان افسون مو قرمز

افسون: درونگرا، کم‌حرف، نشخوار فکری دارد، استرسی است. مهربان است.
ابوالفضل: برونگرا، بذله‌گو، پرانرژی، فعال.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید