#شخصیت_های_درخور_تفکر #داستان_عاشقانه
تعداد صفحات
نوع فایل
زنی که پس از طلاق دچار مشکلات روانی می شود و برای رهایی از مشکلش به مشاوری مراجعه می کند که عاشقش می شود با هفت سال سن اختلاف بینشان.
اگر توافق و تفاهم بین دو روح و جسم و فکر شکل بگیرد، سن می تواند نقش عدد بگیرد. البته باید به آن تکه ی اول جمله اشاره کرد و بر رویش تاکید.
آگاه سازی جوانان از ضربه های پس از طلاق و آسیب پذیری بالا.
اینجا خبری از دخترانگی های خود سر نیست…
اینجا عشقی ممنوع که مابین حقیقت و دروغ دست و پا میزند وجود دارد. عشقی که از زنی ۳۱ساله در پسری ۲۴ساله تزریق می شود…
پروانه، زنی که از بند نباید های قبل وبعد از ازدواجش فرار می کند و به سمت شخصی میرود که سال ها با رویایش زندگی کرده است…
این حقیقت های اشکار شده، پروانه را به چه تصمیمی میکشاند؟ قبول یا رد!
می تازم!
گاهی زنانه! گاهی مردانه ! گاهی بی دل! گاهی عاشق…
لبریزم… از آرامش ِ وجودت.
پُرم…. از هیبت مردانه ات.
مرد ِ من باش، سوار بر بال ِ سرنوشت ِ من باش.
سواره ی ِ آن اسب ِ سپیدی که در افکارم میبینم، تو باش… تنها تو.
کمی فاصله بگیر، هُرمِ نفس هایت تا من اندازه ای ندارد.
کُند بیا، دردم تا تو راهی ندارد، نمیخواهم دردم به تو وارد بشود.
میگذاری اندکی، تنها اندکی برایت ناز کنم؟
دلم کمی نازیدن میخواهد.. . بس است تازیدن!
پریچهر (مادر، دلسوز، قدرتمند)
شاهین (روانشناس، متعهد)
لینک های مفید : بویر نیوز – اخبار ادبی – فلای اپ – برندآپ – شهرک چیتگر – رمان شناس – رمان دوست – پهنه b