پسر روگردن نامزدش کبودی می بینه ودیووونه میشه واونو می بره یه جای خلوت
_تومال منی از همون بچگی می خواستمت واسه همین تو رومال خودم کردم
_توروخدا من نامزد دارم .
_توبیجا کردی نامزد کردی باید سریع نامزدیت وبهم بزنی.
_نمی تونم ،دوسش دارم.
موهایم را که از بیخ کشید فهمیدم قصد کوتاه امدن ندارد
_من فقط باید تو رودوست داشته باشم نه کس دیگه ای.فهمیدی؟؟؟
دستم را روی دستش می گذارم تا بلکه موهایم را رهاکند اما فشار دستش را بیشتر کردوکنار گوشم باحرص
۲مرد عاشق دختری شدن که از بینشون باید کسی روانتخاب کنه که خانواده اش آسیب نبینه
_مهدی ما به درد هم نمی خوریم
با این حرفم مهدی دستش را روی پیشانی اش گذاشت
_چی شده نسیم؟این حرف واز کجا آوردی
سعی می کنم گریه نکنم بغض نکنم وسنگدل باشم
_من از اولم تو رو دوست نداشتم تو اصرار داشتی،حالاهم که یه فرد مناسب پاپیش گذاسته نمی خوام شانسمو از دست بدم
مهدی جلو می آید وشانه هایم را محکم می گیرد.
_تو این هفته ای که رفتی مسافرت چه اتفاقی افتاده؟
_مهدی فقط ولم کن برو
نگاه مهدی به گردنم که سعی درپوشاندنش داشتم می افتد ومحکم شالم را کنار می زند وبا چشمهای خون آلود بمن خیره می شود
_تو واقعا بمن خیانت کردی؟زنده ات نمیزارم.