مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان مسافر کوچه آرام

سال انتشار : 1399
هشتگ ها :

#کینه #راز

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

هدف نویسنده از نوشتن رمان مسافر کوچه آرام

بخشی از داستان مربوط به دوران جنگ تحمیلی و انباشته از حوادثی عجیب و جذاب است بخشی از تصورات بنده در گیر این‌ موضوع بود که ایا مسیله ی عشق و جهاد دو موضوع منفک و جداست که در پردازش بخشی از داستان برجسب این تصور غلط از روی پیشانی عشق بر داشته می شود.

پیام های رمان مسافر کوچه آرام

رمان مسافر کوچه ی ارام در عین جذابیت خاصی که دارد مملو از عاشقانه هایی ناب و بی نظیر است که سیمای واقعی عشق را به اشکال مختلف به تصویر کشیده

خلاصه رمان مسافر کوچه آرام

پرونده ی عشقی ناکام که از سالیانی دور ناجوامردانه به خاکستری از نفرت مبدل شده اینک به دست دو جوان دو دوست به طرز شگفت انگیزی باز گشایی میشود پرده از بسیاری جنایات و خیانت ها برداشته میشود و عشق در زیباترین حالات خود و به معنای واقعی کلمه ارزش پیدا می کند.
” سست می شوم اینطور تحقیر شدن از هم‌ گسیختگی و فرو ریختنم چقدر ارام اتفاق افتاده بود تمام قدرتم به اندازه ی نیم خیز شدن و برداشتن روسری از روی زمین است نمی مانم حتی به اندازه ی پرسیدن یک کلمه چرا ؟؟؟
به راه می افتم اما در دل می نالم
” صدام کن …نگذار که برم …. بهم بگو که اشتباه می کنی بخواه که ببخشمت ….بگو که هنوز دوسم داری ”
روی اخرین‌ پله می نشینم پاهایم را مچاله و درون شکمم فرو برده یک دستم را روی دهانم می گذارم و از درون فریاد می زنم
” روزبه ….روزبه ی بی رحم ببین باهام چیکار کردی . تو امروز منو کشتی بی انصاف تو که از سعید هم بی رحم تر بودی اون روزی که سعید ترکم‌ می کرد بهم نگفت دیگه دوسم نداره نگفت براش تموم شدم و دیگه حاضر نیست تا اخر عمرش منو ببینه بهم گفت تا چه اندازه براش قابل احترامم و بیشتر از همیشه دوسم داره فقط جنس دوست داشتنشه که فرق کرده اما تو روزبه تو امشب با من…

مقدمه رمان مسافر کوچه آرام

تاثیر خاطرات تلخ و شیرین چه خوب و چه بد در حافظه تقریبا یکسان است . هر دوی انها توانایی دارند که با تداعی شدن انها افکار را متلاشی و وجودت را متقلب و روزت را به گند بکشند دو قطب کاملا مخالف با تاثیر ویرانگری تقریبا برابر حتی فقدان خاطرات شیرین هم دل را به درد می اورد چون دیگر نیستند رفتند و به انتهای خود رسیدند و تمام .مثلا بدترین خاطره ی من از همین بالکن مربوط به شبی است که خانواده ی عمو از شدت شرم حلقه ی نامزدی سعید را به یکی از افراد فامیل دور سپردند تا به نشانه ی اعلام بهم خوردن نامزدی باز گرداند ان شب برای اینکه کسی صدای گریه هایم را نشنود با اینکه هوا بسیار سرد و بالکن پوشیده از برف بود به اینجا پناه آوردم لایه ای ضخیمی از برف سطح دیواره ی بالکن را پوشانیده بود با هر دو دست بر انها چنگ زدم برفها را مشت کردم و در حالی که دست هایم به شدت می سوخت احساس می کردم دلم بیشتر می سوزد به همین خاطر گلوله های برفی میان‌ مشتم را روی سینه ام گذاشتم کف بالکن‌ نشستم و به اندازه ی تمام خودم به همراه صدای هق هق مادرم در نیمه شب اشک ریختم.

مقداری از متن رمان مسافر کوچه آرام

– کره خر این پسره ی ژیگول کیه که این روزا باهاش تیک می زنی ؟ کبک شدی سرت رو فرو کردی زیر برف به خیالت هیچ کس حواسش بت نیست ؟ یادت رفته تموم دیوارای شهر پر از موشه اونم موشایی که هر کدوم یه جفت گوش دارن اندازه ی گوش فیل ؟ دیدنت دختر . می گن با پسره قرار مدار میذاری تا دم‌ مدرسه می رسونتت موقع رفتنم سرو کله واسه همدیگه می جونبونین . یعنی می خوای بگی تموم این حرفا دروغه؟
یاد زن دایی می افتم قسم می خورم که کار خودشه مطمینم اون روز جلوی مدرسه ما دوتارو با هم دیده بود وای خدایا مامان حق داره وقتی می گه ” این اعظم خیر ندیده گرگیه واسه ی خودش گرگی درنده که لباس خر پوشیده ”
تنها یک سوال در جواب او دارم
– اینارو زن داییم بهتون‌گفته نه ؟ منکه می دونم کار خودشه . اما اشتباهی به گوشتون رسونده .
با لحنی خیر خواهانه و کاملا تصنعی برای جلب نظرم تظاهر به اعتماد کرده و می گوید
– خدا رو شکر ما که دختر خودمونو خوب میشناسیم عمو جون .من تو رو تو بغل خودم بزرگت کردم مگه به همین سادگیا هر حرفی رو باور می کنم ….
جسارت پیدا کرده و با لحنی مستهزانه حرفش را قطع کرده و می گویم
– البته سعیدم تو بغل بابای من بزرگ شده بود اتفاقا بابام هم عین همین حرفای شمارو تکرار می کرد مثلا می گفت مگه میشه برادر زاده ی خودمو نشناسم ؟ اما نشناخته بود عمو . وقتی خبردارشد اون با دخترش چیکار کرده چطور بهش خیانت کرده و بچه اش رو سر زبونا انداخته با این حال گفت بردن آبروی سعید عینهو بردن آبروی دختر خودمه .
الان که دارم‌ اینارو بهتون می گم به خاطر اینه اگه احیانا بازم یکی دیگه از اون‌ موشای خبرچین گوش کنده که کل شهرو قرق کردن اومد سراغتونو واسه ی خوش خدمتی خواست دمی براتون تکون بده لطف کنین بهش بگین دیگه هیچی بین منو سعید نیست تعهد ما به همدیگه خیلی وقته که تموم شده …..

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان مسافر کوچه آرام

مهتا : زیرک‌و جستجوگر در حالی که اثرات یک شکست عشقی تلخ را تجربه می کند ناخواسته در گیر یک‌ پرونده ی عجیب عشقی انباشته از رازهای سر به مهر می گردد.
روزبه : همپایی ناخواسته قابل اعتماد و که به طور کاملا اتفاقی با مهتا اشنا و این اشنایی موجب درگیر شدن او در خلال اتفاقات و ماجراهای عجیب داستان می گردد.
لیلی : سوژه ی اصلی یک عشق ناتمام قدیمی که بار یک شکست تلخ دور از واقعیتی که در باور اوست را سالیانی سخت بر دوش کشیده.
رهی : غایب و پنهان از نظرها مردی از جنس خاک و خون و بوی باروت ، در نهایت‌ یگانه عشق لیلی.

عکس نوشته

ویدئو

۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید