مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان به سرخی برف

سال انتشار : 1401
هشتگ ها :

#پایان_خوش #انتقامی #رازآلود #سلطنتی

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

توضیحات مهم رمان به سرخی برف

رمان «به سرخی برف» جلد اول بود و به‌زودی جلد دوم رمان با نام «به سپیدی خون» در همین اپلیکیشن منتشر خواهد شد.

موضوع اصلی رمان به سرخی برف

کشمکش خانواده‌ی سلطنتی و فساد دربار

هدف نویسنده از نوشتن رمان به سرخی برف

آشنایی مخاطب با ژانر تاریخ دگرگون و غرق شدن در تم سلطنتی فضای داستان.

پیام های رمان به سرخی برف

اینکه همه‌چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست

خلاصه رمان به سرخی برف

سلطنت فرمان رازمهر نفس‌های آخرش را می‌کشد و ولیعهدی پسر دوم او، انوش، با آمدن والا از اتریش که فرزند ارشد است، به خطر می‌افتد. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که شکوفه طی فراخوانی برای به همسری ولیعهدانوش درآمدن، وارد قصر می‌شود و آنجا والا را می‌بیند که…

مقدمه رمان به سرخی برف

بعد از اینکه چند سال از حکومت رضاخان می‌گذرد، فردی به اسم «فرمان رازمهر»، او را از پای درمی‌آورد و خود بر تخت پادشاهی می‌نشیند و امپراتوری راز را پایه‌گذاری می‌کند.

مقداری از متن رمان به سرخی برف

ـ از اینکه اینجایید، خوشحالم، ولی از دلیل بودنتون در اینجا، نه! این اذیتم می‌کنه.
از شدت درماندگی، زیر گریه زدم. حالم دست خودم نبود. نمی‌توانستم سخنانش را هضم کنم. حرف‌هایی زده بود که اگر باد به گوش کسی می‌رساند، صددرصد برای جفتمان، با حداقل من یکی بد می‌شد.
شاهزاده هول شد و دستمالی از جیبش درآورد و روی گونه‌ام کشید.
ـ چی شد شکوفه‌خانم؟ ناراحتتون کردم؟
فوری سر به نه تکان دادم. نزدیکی‌مان، معذبم کرده بود. قلبم چون بچه‌ای بازیگوش، مدام بالا و پایین می‌پرید و انگار که جایش تنگ شده بود.
ـ پس چرا گریه می‌کنید؟
صدایش آن‌قدر مردانه و خاص بود که دلم داشت دل‌دل می‌زد. مهربانی در لحنش جا خوش کرده بود. با سادگی هر چه تمام‌تر پاسخ دادم:
ـ ببخشید. من فقط… فقط… نمی‌دونم… نمی‌دونم چی‌کار کنم.
شاهزاده خندید و گفت:
ـ اینا رو نگفتم که کاری بکنید. فقط یه لحظه به برادرم حسادت کردم. کاش به جای ایشون، من توی قلب شما بودم!
آن حجم از ابراز محبت، برایم غیرقابل‌تصور بود. ما تازه یکدیگر را دیده بودیم. چطور آن‌قدر بی‌پروا علاقه‌اش را ابراز می‌کرد؟ از خانواده‌اش که او را به آن روز انداخته بودند، نمی‌ترسید؟ من باید چه غلطی می‌کردم؟ چه جوابی به محبت‌هایش می‌دادم. نمی‌دانستم! هیچ چیز نمی‌دانستم.
ـ خیلی به ایشون علاقه دارید؟
یکه خوردم و او هنوز داشت اشک‌هایم را پاک می‌کرد! دستمال را از دستش گرفتم و مفم را بالا کشیدم. باید با او راه می‌آمدم؟ او یا دل خودم؟! نمی‌دانستم. باز هم نمی‌دانستم.
ـ شاهزاده‌والا، من… من فقط می‌خواستم… یعنی قصدم این بود که… چطور بگم؟ من هنوز به ایشون علاقه‌ای پیدا نکردم. فکر می‌کنم خیلی زوده و من از علاقه‌ی یک‌طرفه متنفرم.
تبسمی شیرین زد. شیرینی‌اش به دل من هم سرایت کرد و کامم عسل شد.
ـ چه خوب! از عشق یک‌طرفه متنفرید، اما آیا به عشق در یک نگاه، اعتقادی دارید؟
این چه سؤال‌هایی بود که می‌پرسید؟ می‌خواست مرا سکته دهد؟ شاید قصدش همین بود! صددرصد همین بود. سر به بله تکان دادم.
ـ بله شاهزاده.
شاهزاده، دستانش را پشت بدنش قلاب کرد و با سرخوشی گفت:
ـ خیلی خوبه. اتفاقی که واسه من افتاده همینه دوشیزه. من با یک نگاه، به شما علاقه‌مند شدم.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان به سرخی برف

شکوفه: عاشق‌پیشه، انتقام‌جو، بلندپرواز
والا: رک، واقع‌بین، مصلحت‌اندیش
انوش: مهربان، خوش‌برخورد، مؤدب
آذر: عاشق‌پیشه، باوفا، شوخ‌طبع

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید