مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

داستان بلند به جنونم کشاندند

سال انتشار : 1394
هشتگ ها :

#پایان_خوش #پایان_هیجان‌_انگیز #شک #مثلث_عشقی #عشق #راز_آلود #اختلافات_خانوادگی #مثبت_15

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی داستان بلند به جنونم کشاندند

مثلث عشقی بین دو برادر

هدف نویسنده از نوشتن داستان بلند به جنونم کشاندند

اعتماد والدین به فرزندان.
پافشاری در گرفتن حق.

پیام های داستان بلند به جنونم کشاندند

روابط سالم در بستر مناسب با شخص مناسب شکل می گیرد.

خلاصه داستان بلند به جنونم کشاندند

رهام سال ها پیش گرفتار تهمتی شد که زن برادرش مسبب آن بود و دلیلی شد برای رفتن او از خانه پدرش, در طی رمان از گذشته باخبر میشویم. حالا رهام برگشته, آن هم به همراه نامزدش ماریا تا هم رفع اتهام کند و هم قلب پدرش را به دست بیاورد.

مقداری از متن داستان بلند به جنونم کشاندند

صدای خنده های مستانه اش تمام سالن را پر کرده بود… از همان خنده ها که وادارت میکرد تو هم بخندی! تکرار پشت سر هم حرف «ق» آن هم از عمق گلو! شاید مضحک ولی به شدت تحریک کننده! تحریک کننده به خندیدن متقابل! تنها نقطه ای از او که شاید هنوز در من تاثیر می گذاشت…
هنوز حضورمان را حس نکرده بودند… خودم را لعنت کردم که چرا زنگ نزدم و کلید انداختم! اگر زودتر خبردار می شدند حداقل جلویم نقش بازی می کردند که خوشحالن! شاید هم خوشحال نبودند اما در هر حال… عکس العمل بهتری داشتند!
– سلام.
با شنیدن صدای ماریا از کنار گوشم ابروهایم در هم گره خورد… مگر از او نخواسته بودم حرفی نزند؟! نه تا وقتی که اجازه ندادم. این دختر واقعا می خواست گوشش را بپیچانم!
همه سرها به سمتمان چرخید… لعنتی! کاش حداقل خودم را آماده کرده بودم و این طور شوک زده به بقیه نگاه نمی کردم! تنها کاری که انجام دادم فشردن دست ماریا و در آوردن صدای ضعیف «آخ» ش بود.
– وای ببین کی اینجاست!!
بالاخره به خندیدنش پایان داد ! پیراهن یاسی رنگی که بلندی اش تا زانوهایش بود، دیگر جذاب نشانش نمیداد! با دیدن چهره اش ناخودآگاه دهانم نیمه باز ماند!
قبل از اینکه از شوک صورت شکسته شده اش بیرون بیایم خودش را به من رساند و با ذوق کاملاً مصنوعی به رویم لبخند زد:
– خدایا باورم نمیشه… رهام!! فکر می کردیم دیگه هیچ وقت نمی بینیمت!

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در داستان بلند به جنونم کشاندند

رهام: ثابت‌قدم در عشق، حامی
رامتین: خنثی و تا حدودی بی‌غیرت
صدف: سوءاستفاده‌گر

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید