
#پایان_خوش #تعرض #خیانت #عاشقانه
تعداد صفحات
نوع فایل
سرگذشت دختری که بهش تجاوز شده.
ایجاد سرگرمی و القای تجربه.
آگاه سازی مردم در جهت انتخاب دوست، اعتماد نکردن زیادی حتی به مهم ترین شخص زندگیشون پیامدهای منفی تجاوز.
آیه دختری جوان که همسرش درست شب عروسی باعث قتل می شه و برای رهایی محبور به طلاق آیه و ازدواج با شخصی دیکر می شه و آیه برای انتقام زندگی خودش و بهترین دوسش پا توی شرکت کسی می ذاره که باعث بدبختی آیه و بهترین دوستش هست…
اون شخص کسی نیست جز «آیهان حکمت» مردی مغرور و خودخواه که…
همه یک روز عوض میشوند…
از بهترین دوستانتان بگیر تا کسی که خیلی به آن اعتماد دارید.
هیچ چیز در این دنیا ثابت نیست.
بعد از شب صبح است. و در آفتاب باران میگیرد.
ما به آفتاب اعتماد کردیم و چتر نبردیم اما ناگهان باران زد.
وقتی به کسی اعتماد زیادی میکنیم.
ممکن است عوض شود.
وبدترین ضربه را به ما بزند.
پس حواستان باشد به چه کسی اعتماد میکنید.
چشم هاش به خون نشسته بود حالا دیگه جدی جدی دیونه شده بود با صدای خش دار و پر غیظی گفت:
_میخواستی انتقام پژمان رو بگیری؟
با دست آزادم سعی کردم دستش رو از دور بازوم جدا کنم وقتی تلاشم بی فایده موند هق هق زنان نالیدم.
_نه نه نه بخدا..
فریاد زد.
_دروووغ میگی..
و با یه حرکت پرتم کرد رو تخت وحشت زده به سرعت نیم خیز شدم با فریاد «بلندنشو» مطیعانه خواستم دراز بکشم که با درک موقعیت دوباره بلند شدم با حرص کتش رو در آورد و پشت دستی سیلی دوم رو زد.
روی تخت پرت شدم بی اختیار داد زدم.
_بزار برم تو دیووونه شدی بخدا من کاری نکردم.
نیش خندی زد و جنون آمیز به سمتم خیز برداشت چوونم رو گرفت و غرید:
_بگو که میخواستی انتقام پژمان رو بگیری.
با درد نالیدم:
_نه…
_آررررررررره…
با حرص دکمه های بلوزش رو باز کرد و غرید:
_حالا یکاری میکنم که تا آخر عمر جلو چشمت باشه..
وحشت زده به عقب خیز برداشتم اشک هام شدت گرفت وحشت زده حیغ زدم.
_چکار میکنی!!
آیهان: مردی مغرور و خودخواه که برای رسیدن خودش به هدف هاش دست به هر کاری می زنه، در عین حال با دلی مهربون که سعی در پنهانش داره.
آیه: دختری شیطون و لجباز و بی فکر که با همین بی فکری و شیطونیش ضربه ی بزرگی به خودش میزنه.