مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان درجه دو

سال انتشار : 1400
هشتگ ها :

#بازیگری #همخونه_ای #ازدواج_فامیلی

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان درجه دو

دختری که یه بازیگر درجه دو محسوب می‌شه برای گرفتن یه نقشی ناچار به دستکاری صورتش می‌شه و‌…

خلاصه رمان درجه دو

سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده.
ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده.
در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور چشمی فامیل، عاملی می‌شه برای تشدید حس حسادت و رقابت.
تا اینکه سیما برای جلو زدن از فرحان و پیشرفت تو کارش تصمیم می‌گیره…

مقداری از متن رمان درجه دو

وسط یک اتاق تاریک ایستادم و‌ دستم رو گذاشتم روی گلوم، سرم رو بالا می‌گیرم و چشم‌هام رو به سقف تاریک این خونه می‌دوزم، تا فرو نریزن! اما یهو اتاق تو روشنایی فرو می‌ره و چشمام با دیدن قاب عکس بزرگی که از چهره‌ی کریهش روی دیوار هست، با انزجار بسته می‌شه.
– این‌جا چی می‌خوای؟!
می‌خوام برگردم اما چشم‌های پرم اجازه نمی‌دن، نمی‌خوام ببینه که تونسته حالم رو بد کنه.
– با توام.
سرم رو پایین می‌گیرم و برمی‌گردم و می‌خوام با سرعت از کنارش رد بشم که مچ دستم رو می‌گیره! چشم‌های پر از اشک و عصبانیم رو با خیرگی به چشم‌هاش می‌دوزم و‌ همه‌ی نفرتی که از همه‌ی مشکلاتم توی سینه‌م جمع کردم توی صدام جمع می‌کنم.
– به من دست نزن!
از دیدنم، از این آشفتگی که هیچ‌وقت تو من ندیده بود، شوکه می‌شه، نه دیگه اخم داره نه شاکیه.
– گریه کردی؟!
دستم رو از دستش می‌خوام بکشم بیرون که نمی‌ذاره.
– وایسا ببینم این‌جوری کجا می‌ری الان فکر می‌کنن اومدم این‌جا چیکارت کردم!.
– گفتم ولم کن!
محکم‌تر دستم رو می‌گیره.
– ببین با این آرزوهای مزخرفت چه بلایی سر خودت اوردی که با حرف‌های منی که براشون تره هم خورد نمی‌کردی به این روز افتادی؟ اصلا ارزشش رو داره،ارزشش رو داره که جوونی و آینده‌ت رو داری می‌سوزونی که شاید بیست‌سال بعد دعوتت کنن تو یه جشنواره که بیننده جوایز چهار تا بازیگر حسابی باشی؟!
چرا انقدر ظالم بودن؟ چرا؟ مگر من باهاشون چیکار داشتم که این‌طوری زخم می‌زدن؟
– از تو… از تو… از اون عمه‌ت از همه‌تون… از همه‌تون متنفرم!
اشک‌هام که می‌چکه دستم رو ول می‌کنه و با همه‌ی سرعتم از اتاق لعنتیش خارج می‌شم. شماره‌ای که روی آینه اتاقم بود، جلوی چشم‌هام بود، به هر قیمتی شده بود انجامش می‌دادم.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان درجه دو

سیما : زبون دراز- لجباز- جسوز.
فرحان : خوش اخلاق- با اعتماد به نفس- منطقی.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید