مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان عروسک

سال انتشار : 1402
هشتگ ها :

#زندگی_سنتی #جن_گیر #پایان_خوش #روح #مدیوم #عشق_پنهانی #مرگ_دردناک #رازآلود

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

توضیحات مهم رمان عروسک

رمان عروسک عیارسنج ندارد! «عروسک» چهارمین جلد از مجموعه نفرین جسد است، ترتیب جلدها به شرح زیر می باشد:
جلد اول و دوم با نام های «نفرین جسد» و «جادو» در کتاب چاپی «نفرین جسد» منتشر شده از نشر شقایق قابل تهیه و مطالعه هستند. نام جلد سوم «شوخی» بود و در اپلیکیشن باغ استور بصورت رایگان و کامل موجود است.

موضوع اصلی رمان عروسک

برملا شدن راز یک مرگ در هر جلد.

هدف نویسنده از نوشتن رمان عروسک

سرگرمی مخاطب، روشنگری

پیام های رمان عروسک

عاقبت اعتماد به نیرویی به جز خدا.

خلاصه رمان عروسک

مهناز و سپهر به تازگی زندگی مشترک خود را آغاز کرده‌اند. مهناز در حضور سپهر و تا وقتی که با او صادق است دیگر یک مدیوم نیست. چون سپهر دارای قدرت بالاتری‌ست. اما به محض ورود به عمارت خانوادگی آنها مهناز با پدربزرگ سپهر روبرو میشود. مردی که در گذشته جن‌گیر بوده است. اگرچه او دیگر این کار را نمی‌کند اما انگار قرار نیست گذشته‌اش دست از سر این خانواده بردارد.

مقدمه رمان عروسک

از تو درباره روح سؤال می‌کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.
«سوره‌ی اسراء – آیه‌ی ۸۵»

مقداری از متن رمان عروسک

چشام چرخید به در چوبی کنارم. دری که سعی میکردم تا جای ممکن ازش دوری کنم. اما در نهایت روزی یه بار باهاش روبرو میشدم. یعنی فرار از احوال‌پرسی با بابابزرگ یه جورایی ناگزیر بود. دستمو جلو بردم تا به در ضربه بزنم. اما با اولین تقه انگشتم در عقب رفت و باز شد. قدمی به عقب برداشتم چون بی ادبی بود که برم داخل اما واسه یه لحظه یه چیزی حس کردم.
یه حرکت غیرعادی!
کنجکاوی غلبه کرد و قدمی که عقب رفته بودم رو جبران کردم. دستمو روی در گذاشتم و هل دادم. قلبم واسه یه ثانیه نزد. بابابزرگ گردنش به شکل وحشتناکی چرخیده بود و چشاش داشت از حدقه میزد بیرون. آب دهنش راه گرفته بود و صدای خرخر از گلوش میومد. ناخودآگاه جیغ کشیدم.
– یا علی.
به سمتش دویدم و سرشو صاف کردم و پشت هم داد زدم.
– عمو، زنعمو کمک.
به دقیقه نکشیده همه وارد اتاق شده بودن. هرکس یه نظری میداد در حالی که پیرمرد بین مرگ و زندگی ایستاده بود.
نگاهمو هرطرف میچرخوندم بلکه یه نشونه ببینم که چشمم خورد به لیوان چای دست نخورده و شیشه آبنبات.
با صدای بلند گفتم.
– آبنبات تو گلوش…
حرفم نصفه موند اما عمواحمد فهمید و سریع پرید پشت کمر پدرش. من با وحشت زل زده بودم به جایی پشت شیشه آبنبات… بعد کل دیوار… کل سقف… به تک تک عروسکای کوچیکی که بابابزرگ ساخته بود….
همه داشتن به من نگاه میکردن!

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان عروسک

مهناز: مدیوم. کنجکاو.
سپهر رسولی: همسر مهناز. تسخیر کننده. بسکتبالیست دانشگاه. شاگرد ممتاز. شیفته مهناز.
پدربزرگ(جن‌گیر): کم حرف، مخوف.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید