مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان شب فیروزه‌ ای

سال انتشار : 1401
هشتگ ها :

#پایان_خوش

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان شب فیروزه‌ ای

ازدواج‌های اجباری و خانواده‌های متعصب.

هدف نویسنده از نوشتن رمان شب فیروزه‌ ای

تعصب‌های خانواده و ظلم‌هایی که به دختران می‌شود.

پیام های رمان شب فیروزه‌ ای

القای تجربه‌ای که از هر موقعیتی می‌شود برای پیشرفت استفاده کرد.

خلاصه رمان شب فیروزه‌ ای

نرگس دختر جوانیست که خانواده‌ی متعصب داره و اجازه‌ ندارد تنها جایی برود. حتی برای دانشگاه پدر و برادرش مسئول بردن و آوردنش هستند. از طرف دیگر خانواده‌ی حاج عباس هستن که با گروکشی پسر کوچکش طاها را مجبور به ازدواج با نرگس می‌کنند.

مقداری از متن رمان شب فیروزه‌ ای

از آن‌جا که وقتی شانس را قسمت می‌کردند، من معلوم نبود کدام گوری چه خاکی بر سرم می‌کردم؛ وقت سوار شدنم به ماشین طاها، سجاد دیده بود و رگ غیرتش باد کرده و سپر به سپر ماشین آمد و جلوی در خانه، وقتی من پیاده شدم، بدون پرس و جو طاها را از ماشین بیرون کشید و حرفش را با مشت و لگد به آن بیچاره زد.
“بیا پایین مرتیکه‌ی ناموس دزد.”
طاها گیج از حمله‌ی ناگهانی سجاد، با ضرب دستش کشیده شد و تا به خودش بجنبد، مشت‌های سنگین سجاد، روی صورت نشست، اما خیلی زود خودش را پیدا کرد و همراه مشت و لگد فریاد هم زد که:
“به تو چه! چکاره‌ای؟ باباشی یا داداشش؟”
“اون‌قدر کاره‌ایش هستم که نگهت دارم تا باباش بیاد و حسابتو برسه.”
یقه‌ی سجاد جر خورد و خط قرمزی روی گردنش افتاد. وسط دعوا طاها پوزخند زد:
“چاییدی عمو! باباش در جریانه، اصلا دوسم داره، تو رو سننه!”
از ترس نفسم بند آمده بود. صدای‌شان بلند بود و توجه مردم جلب شد. نمی‌فهمیدم وسط دعوا این چرت و پرت چه بود که طاها بلغور می‌کرد.
ترسان و لرزان جرئت نزدیک شدن و میانجی‌گری را نداشتم. فقط دستم را روی زنگ گذاشتم و مامان را بیرون کشیدم. مامان هم از پس سجاد عصبانی و طاهای مشت خورده و خشمگین برنمی‌آمد. با جمع شدن همسایه‌ها به داخل خانه گریختم. آبرو ریزی از این بیشتر نمی‌شد. با فریادهای سجاد تقریبا کل محل فهمیدند که من سوار ماشین طاها بودم و طاها از رابطه‌ی بین‌مان می‌گفت.
مامان سرش را از لای در توی حیاط کرد و تشر زد:
“همون‌جا نایست گوش بده. زنگ بزن ناصر و بابات. آبرو و حیثیت‌مون توی محل رفت.”
سریع گوشی‌ام را درآوردم و شماره‌ی بابا را گرفتم. خیلی زود جواب داد. شاد و سرخوش بود.
“جانم نرگسی بابا!”
با لکنت و تته و پته پرسیدم کجاست و چقدر با خانه فاصله دارد. معلوم بود صدای دعوا را از پس زمینه‌ی گوشی شنیده است. صدایش نگران شد.
“چه خبره؟ این صداها چیه؟ تو کجایی؟”
“خونه‌م بابا. اگه توی شهرین میشه زود بیاین خونه. سجاد داره با پسر حاجی دعوا می‌کنه.”

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان شب فیروزه‌ ای

نرگس: دختر شهرستانی ساده‌ و مهربون و بی‌سر و زبون.
طاها: پسر لوس و ته تغاری و پرمدعا.
شایلین: دختری امروزی و با آزادی بیش از حد و دوست دختر طاها.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید