#پایان_خوش #پدربزرگ_قانون_مدار #محبت_خانواده #اتفاقات_غیرمنتظره
تعداد صفحات
نوع فایل
سرگذشت دختری که با عشق پسرعموش رشد میکنه و درست زمانی که قصد دارن به هم برسن اتفاقاتی میافته که اونو به سمت فهمیدن یک سری از حقایق سوق میده و احساساتش تحت تاثیر قرار میگیره.
تاثیر خانواده توی سرنوشت، تفاوت عشق واقعی و عشق پوچ، نتیجهی حضور خانواده توی مراحل مختلف زندگی، تاثیر یاد خدا و توکل به حکمتش. سرگرمیِ خواننده و ایجاد لحظات شاد.
هدف ها و پیام ها یکی هستند.
دلیلش را نمیدانم! اما…
همین که میگویند، عشق منطق سرش نمیشود؛ قانع میشوم.
باور میکنم حسی که با بیمنطقی تمام مرا دچارش کرد!
کودکیام را با توجه به حمایتهای بهظاهر برادرانهاش رنگیتر کرد.
رنگی به روشنی قهوهای چشمانش!
رنگی که برای تحقق رویایمان، پنج سال از دیدنشان محروم شدهام.
اما انگار دوست داشتناش هم با ورودِ اجباریِ فردی مرموز به زندگیام موقتی بود!
چه کسی فکرش را میکرد؟!
آن مجهولِ مرموز، به شیوهی خاصِ خودش
جریان زندگیام را پیش ببرد؟!
هیوا: مهربون و حساس اما مستقل و بااراده، از خود گذشته، هنردوست. متعهد و با حجب و حیا.
شاهان: پسر باجذبهی فامیل، نوهی ارشد خونواده با محبوبیت بالا.
محمدجواد: جدی و با پرستیژ خاص که در ظاهر مغرور به نظر میاد، اما درعین حال نسبت به خانوادهاش نقش مراقبتیِ شدیدی داره! متعصب نسبت به خانواده و خط قرمزهای زندگیش.
لینک های مفید : بویر نیوز – اخبار ادبی – فلای اپ – برندآپ – شهرک چیتگر – رمان شناس – رمان دوست – پهنه b
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
این رمان فوق العاده زیبا بود..و اینقدر نویسنده واقعی و دقیق همه رو بیان کرده که انگار داشتم فیلم سینمایی نگاه میکردم.😍