مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان کریستال آبی

سال انتشار : 1400
هشتگ ها :

#پایان_خوش #هیجان_انگیز

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان کریستال آبی

تلاش برای نجات کسایی که دوستشون داریم به هر قیمتی.

هدف نویسنده از نوشتن رمان کریستال آبی

ایجاد هیجان و سرگرمی

پیام های رمان کریستال آبی

نا امید نشدن در زندگی و اینکه همه قوی تر از اون هستیم که فکر می کنیم.

خلاصه رمان کریستال آبی

همیشه قرار نیست در همه جا صلح در جریان باشد… گاهی خیانت یک نفر می تواند جهان را تبدیل به تاریکی کند. در این جهان باید جنگید . برای مردم و برای خانواده و دوستان… و برای آزادی.. یا با شمشیر ، یا یک سنگ قدرتمند . شاید هم یک کریستال …کامیلا دختریست که وقتی چشمانش را باز می کند متوجه می شود که حافظه اش را از دست داده .. و حس می کند که اطرافیانش درباره گذشته اش به او دروغ می گویند. او باید ریسک کند و با وجود زیر نظر بودنش حقیقت گذشته اش را کشف کند…

مقداری از متن رمان کریستال آبی

در آن تاریکی حس کرد که او در حال گریه کردن باشد. خواست با دقت بیشتری به آن ‌نگاه کند که او گفت:
_ببخشید کامیلا…
و بلافاصله شمشیر را در شکم خود فرو کرد. پاهایش بی حس شد.
رزیتا با همان چشمان خونی لبخندی زد و بر زمین افتاد.
زانوهایش خم شد و نتوانست وزن خود را تحمل کند. بر زمین افتاد. ویلیام را می‌دید که به سمت رزیتا میدود و او را تکان می‌دهد ولی توانایی حرکت دادن بدنش را نداشت.
صدای فریاد های اطراف ، گنگ و نامنظم در سرش پژواک می شدند . صدای شمشیر ، خون های ریخته شده بر چمن ها و درختان ، مرگ های ناحق صبر آسمان را تمام کرد و فریادش جنگل را در بر گرفت.
صدای آسمان ، کامیلا را متوجه اوضاع اطرافش کرد. نگاهش به رزیتا که غرق در خون بر زمین افتاده و به او زل زده چسبیده بود. شروع به هق هق کرد و اشک هایش بر گونه جاری شد. به طرف او خیز برداشت و در آغوشش کشید.
صدای فریاد سوزناکش با صدای رعد و برق یکی شد و قطرات باران شروع به ریزش کردند.
رزیتا لبخندی زد:
_ دوستی با تو باعث افتخار بود.
سرش را ناباور تکان داد:
_ لطفا! چ…چرا!؟ آخه چرا؟ نرو..! تنهام نزار!
_هیچ… هیچوقت فراموش ن…نکن که چقدر ق..قوی هستی کامیل…کامیلای عزیزم.
و سپس سر بی جانش ، در دستان عرق کرده اش رها شد.
او نیز سرش را در آغوش کشید و اشک هایش همراه با آب باران بر صورتش شدت گرفت.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان کریستال آبی

کامیلا: تسلیم نشدن و سعی در قوی شدن
ویلیام: قوی و تیزبین
کایلا: مهربون و شجاع
کریس: مهربون و شجاع
رزیتا: مهربون و فداکار

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید