#خیانت #کلکل #بابا_لنگ_دراز #همخونه
تعداد صفحات
نوع فایل
هیراد برای ماهک همان بابا لنگ دراز است برای جودی ابوت.
جنبهی سرگرمی.
پیام داستان این بود که بخاطر خطاهای گذشته شانسهایی که قراره در آینده در خونمونو بزنه رو از دست ندیم. و اینکه مهم نیست چی بودی، مهم اینه که چی از خودت میسازی.
ماهک دختری که در یک خانهی فساد بود. اولین بارش را در نوجوانی قرار بود با هیراد بگذراند. هیراد که از تمام زندگی بریده بود و خودش را لایق یک زندگی خوب، زن خوب و محیطی خوب نمیدید برای تنبیه خودش به خانهای میرفت که وضعیت زنانش از چند فرسخی هویدا بود. در آنجا ماهک را برای اولین بار دید و وحشت کرد. هر چقدر هم که حیوان بود نمیتوانست با یک کودک رابطه برقرار کند. خودش از آنجا رفت و چند وقت بعد دخترک را هم با خودش همراه کرد، تا اینکه…
ماهک: دختری که از قعر جامعه تنها با دستی که به سمتش دراز شد خودش را تا جایی که میتوانست بالا کشید.
هیراد: مرد ناامید و مایوسی که تمام درهای زندگی را رو به خودش بسته میدید با ورود دخترک به زندگیاش امیدی کوچکی پیدا کرد.
لینک های مفید : بویر نیوز – اخبار ادبی – فلای اپ – برندآپ – شهرک چیتگر – رمان شناس – رمان دوست – پهنه b