مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان برهنه طهران من

سال انتشار : 1400
هشتگ ها :

#پایان_خوش #اعتیاد_جنسی #روابط_نامشروع #پارتی #والدین_ناسازگار #عشق #زندگی_مجردی

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان برهنه طهران من

اعتیاد جنسی

هدف نویسنده از نوشتن رمان برهنه طهران من

بنیان خانواده در تربیت فرزند مهمه، اینکه پدر و مادر به یک سهم باید به فرزند توجه کنن و چقدر مهمه که هم پدر و هم مادر اولین دوستان فرزندشون باشن.

پیام های رمان برهنه طهران من

اینکه اعتیاد جنسی درمان داره و راحت می‌شه از چنگش رها شد و اینکه چقدر مهمه که ارتباطات فرزندان با جنس مخالف مدیریت بشه.

خلاصه رمان برهنه طهران من

سارا مهراد قرار است به خواست خانواده‌اش با روهان ایرانمنش ازدواج کند. مردی که به دنبال وارث برای خانواده‌اش است اما همه چیز در خواستگاری به‌هم می‌ریزد. دیدن محسن ایرانمنش، عموی روهان، فکری را در سر سارا می‌اندازد، بی‌آنکه خبر داشته باشد محسن هم با نقشه جلو آمده است.

مقدمه رمان برهنه طهران من

ثابت نمی‌کنم، ساکت می‌مانم. گفتند تو یک فرشته‌ای؛ اما این را کسی نخواهد فهمید. من همان فرشته‌ی معصومی هستم که طهران را در سیاهی برهنگی جای داد. بیخود نیست که عصیانم به چشم آدم‌ها بد آمد. آن‌ها نمی‌خواستند بپذیرند که گناه در آغوش خودشان رنگ گرفته است، نه من!

مقداری از متن رمان برهنه طهران من

کمی که از شروع پخش فیلم گذشت، احساس کردم پیتزاها به من چشمک می‌زنند و یکی از آن‌ها را برداشتم. شخصیت‌های فیلم کمی به هم نزدیک شدند و به هم چسبیدند و من با شرم، نگاه به جعبه پیتزا دوختم. من این صحنه ها را قبلا هم دیده بودم اما در کنار فرنام دیدن و زل زل نگاه کردن به صفحه تلویزیون، حس بدی به من القا می کرد. حتی رویم نمی‌شد به فرنام نگاه کنم و تنها از گوشه‌ی چشم می‌دیدم که گاهی به گوشی‌اش نگاه می‌کند و چیزی برای کسی می‌نویسد و گاهی هم یک تکه پیتزا برمی‌دارد و با اشتها گاز می‌زند. قطعه دوم پیتزا را که خوردم، احساس تشنگی نگاهم را به‌سمت نوشابه کشاند. زن و مرد بازیگر که از هم جدا شدند و فیلم صحنه‌ی دیگری را پیش برد، نگاهم به‌سمت ساعت برگشت و گفتم:
ــ اگه یهو مامان و بابام بیان چی؟
فرنام به‌سمتم چرخید و لبخند زد.
ــ مگه همیشه دوازده به‌ بعد نمی‌آن؟ دیگه ماشاءالله خانم دکتر که پول‌دوست‌تر از این حرفان. آقای دکتر هم معمولا تا آخر شب پیش خانمشه. نیم ساعت دیگه این فیلم تمومه، من می‌رم خونه‌م.
لال شدن به چه معنی است؟ او حتی پدر و مادرم را هم شناخته بود و من دلیل دیگری نداشتم تا بهانه بیاورم. کمی دیگر از نوشابه خوردم و تکه‌ای دیگر از پیتزا برداشتم. نیم ساعتی که فرنام می‌گفت به چهل و پنج دقیقه بدل شد و او طبق قولی که داده بود، فیلم را دید و چیزی هم نگفت. من اما حالم یک طوری شده بود. انگار دوست داشتم نگاهش کنم و به جای هر حرکتی در آغوشش باشم. ذهنم مخالفت می‌کرد اما بدنم نافرمان شده بود. حس می‌کردم صدای جریان خونم را می‌شنوم و در یک کلام شبیه آدمی شده بودم که توی فیلم‌ها نشان می‌دادند. همان‌هایی که حتی صدای قورت دادن آب دهانشان را هم می‌شنیدند. پاهایم شل شده بودند. ناچار شدم آن‌ها را به هم فشار دهم و جلوی این حس سرکش را بگیرم. صورتم در آتش می‌سوخت. فرنام صاف نشست و با لبخند دیگری به من نگاه کرد. احساس می‌کردم لبخندش خیلی جذاب است. چیزی در گوشی‌اش تایپ کرد. سی‌دی را از دستگاه درآورد. ظرف‌های پیتزا و نوشابه را جمع کرد و در سطل آشغال انداخت. میز را مرتب کرد و بعد کنار من نشست. به آرامی گفت:
ــ خوبی؟
و من فکر کردم که هیچ‌وقت به این خوبی نبوده‌ام. ذهنم داشت فریاد می‌زد که یک چیزی غلط است و جسمم با آرامش در هم مچاله شده بود.
ــ گرمته؟ وسایلتو بده بذارم تو اتاق.
از کجا می‌‌دانست گرمم است؟ شاید صورتم قرمز شده بود. کیف و گوشی‌ام را گرفت و در اتاقم گذاشت. دوباره بیرون آمد و آرام گفت:
ــ دوای دردت پیش منه. بیا تا خانم همسایه نیومده بریم اون‌ور بهت یه چیزی بدم اوکی شی.
گیج و سردرگم، سرپوشی روی ذهن فریادکشم گذاشتم و از جا بلند شدم. از کجا می‌دانست من چه مشکلی دارم؟ فرنام جلوتر رفت و راهرو را چک کرد و وقتی از امنیت آن مطلع شد، به‌سمت خانه‌اش دوید. در را برایم باز گذاشت و من مثل بره‌ای که دوباره به سمت گرگ می‌رود، به‌سمت آن در باز دویدم. می‌دانی حس عجیب یعنی چه؟ من آن شب تلخ را دقیقا در خاطر داشتم؛ اما حالا مثل تشنه‌ای که دنبال آب است، به دنبال فرنام می‌گشتم تا در آغوشش بکشم.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان برهنه طهران من

سارا: سست‌ عنصر و تشنه‌ ی محبت.
فرنام: خشن و خوادخواه.
محسن: سازشگر و مدبر.

عکس نوشته

ویدئو

00:00
00:00

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید