مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان آواز آیه ها

سال انتشار : 1400
هشتگ ها :

#ازدواج_اجباری #پایان_خوش #سوژه_جنجالی #ناموس_کشی

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان آواز آیه ها

سرگذشت دختری که برای حفظ آبروی خانواده‌ش قربانی شده و مجبور به ازدواج با معشوقه‌ی مادرش می‌شه.

هدف نویسنده از نوشتن رمان آواز آیه ها

ایجاد حس همدردی و همذات‌پنداری با دخترانی که قربانی تعصب، غیرت و ناموس پرستی می‌شوند.

پیام های رمان آواز آیه ها

آگاه سازی مردم از ظلمی که به اسم دفاع از آبرو و همچنین غیرتِ اشتباه به زنان می‌شه.
همچنین آگاه سازی از مصیبت بزرگ ناموس‌کشی که در جامعه در حال رخ دادنه

خلاصه رمان آواز آیه ها

داستانِ دختری به اسم راحله که قربانی واژه‌هایی مثل غیرت و ناموس پرستی می‌شه.
دختری که بعد فوت پدر و بخاطر ارتباط نامشروع مادرش با مردی غریبه، مجبور می‌شه بار اشتباهات دیگران رو به دوش بکشه و با یاور ازدواج کنه!
با همان معشوقه‌ی مادرش…

مقدمه رمان آواز آیه ها

ناموس‌کشی…
یک کلمه‌ی هشت حرفی که طناب دار شده بود دور گردنم. درست همان لحظه ای که فکر می‌کردم زندگی ام رنگ تازه ای گرفته است، گرفتار شده بودم در اتاقی ده متری با مادری که بالاخره مرده بود و منی که انتظار رسیدن قاتلم را می‌کشیدم.
تنم از ترس می‌لرزید و قلبم رو به انفجار بود. چشم هایم حریصانه اطراف را دید می‌زد بلکه راه فراری پیدا کند و گوش هایم پی صدای فریاد عمو کاظم می‌گشت که سر زن عمو لیلا فریاد می‌کشید تا مثلا به خیال خودش در کشتن من دخالت نکند.
گیج بودم و دنیا دور سرم می‌چرخید. باید کاری می‌کردم اما چه؟! من احمق آمده بودم اینجا تا مادرم را نجات دهم! مادری که دیر مرگش را فهمیده بودم و حالا هم نوبت من بود! من می‌مردم. تمام می‌شد این زندگی کوفتی و این نقاشی بد قواره چقدر زود به تنم نشست. حداقل کاش سریع می‌مردم. مثل همانی که همیشه آرزویش را داشتم. بدون درد، آرام مثل یک خواب؛ خوابی ابدی که جانم را در آغوش بکشد و روحم پرواز کند به آسمان های خیلی دور. جایی که آیه نشانه ای باشد از معجزه، روشنی و نور. نشانه ای باشد از همان چیزهایی که مهیار می‌گفت…

مقداری از متن رمان آواز آیه ها

روبه روی آینه‌ی قدی اتاق ایستادم و به خودم نگاه کردم. به دختر درون آینه افتخار می‌کردم. دختری که تن به اجبار داد و زمانی هم تسلیم شد اما راکد نه. من، خودم را، راحله‌ی ترسیده درونم را به دندان کشیدم و بزرگ کردم. به قول مهیار تنهایی برای خودم هم مادر بودم، هم پدر، هم برادر و هم خواهر.
خط بطلان کشیده بودم روی تمام نشدن‌ها، روی تمام محدودیت‌ها، روی تمام نمی‌توانم‌ها. همه را از زندگی‌ام حذف کردم و یک‌تنه به اینجا رسیدم و اصلا برای همین شخصیت جدیدم را انقدر دوست داشتم. چون هرکسی که گفت نمی‌توانی را از کنارم حذف کردم.
هرچیزی که مانع شده بود را از سر راهم برداشتم. نه که آسان باشدها، نه! حذف کردن آدم‌های مهم زندگی کار ساده‌ای نیست اما هر سختی‌ای آغازی دارد. بعد از اولین بار همه چیز آسان می‌شود. من هم جان کندم تا شد اما همین‌که فعل شدن برایم اتفاق افتاد، خستگی تمام سگ‌دو زدن‌ها از بین رفت.
***
– می‌دونی چرا طفره می‌رفتم از دیدن مامان؟ از بخشیدنش؟ یا حتی فرار می‌کردم از نزدیک شدن به تو و شکل گرفتن ارتباط بیشترمون باهم دیگه؟
+ چرا عزیزم؟
– چون می‌ترسیدم بخشیدن مامان یا نزدیک شدن به تو تمام چیزی که سعی در ساختنش داشتم رو خراب کنه. می‌ترسیدم خودم رو از دست بدم مهیار. خودم رو، آیه رو… تلاش کرده بودم، جون کنده بودم برای ساختن آیه و نمی‌خواستم بخاطر شما به راحله برگردم.
لب‌هایش روی موهایم نشست و سرم را بوسید.
+ ممکنه من یا تو توی هر لحظه از زندگی و سختی‌هایی که داره خودمونو از دست بدیم اما معنی‌اش این نیست که نمی‌تونیم دوباره خودمونو پیدا کنیم و بسازیم. اتفاقا برعکس، بعد از هرسختی دوباره بلند می‌شیم و اون موقع است که شخصیت و قوی بودنمون معنا پیدا می‌کنه…
ریز خندیدم و با دلبری سرم را خم کردم تا عطر زیر گوشم در بینی‌اش بپیچد و لب زدم.
– آرامش دارم واست؟!
موهایم را بویید.
– داری… شکوفه‌ی سیب!
– دوستم داری؟!
لب‌هایش را روی نبض شقیقه‌ام گذاشت و درهمان حال گفت: دوست دارم.
دلم پر از پروانه شد. از آن پروانه‌های سفید که انگار رخت عروس به تن داشتند.
– یبار دیگه بگو.
– دوست دارم عزیزدل.
صدایش خودِ معجزه بود. تمام سختی‌های روز کثیفم را شست و جان دوباره به تنم ریخت. سرم را با اشتیاق به شانه‌اش چسباندم و مثل ندید بدیدها لب زدم.
– می‌شه بازم بگی؟!
اینبار او خندید و صدای خنده‌اش از آن فاصله جذاب‌ترین صوتی بود که تا به حال شنیده‌ام. شبیه یک سمفونی دلنشین. شاید از همان هایی که خدا وعده‌اش را در بهشت می‌دهد. لب‌هایش را به گوشم چسباند و دیوانه‌ترم کرد.
– دوست دارم، دوست دارم، دوست دارم، دوست دارم.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان آواز آیه ها

آیه : ‌شخصیت اصلی داستان؛ دختری جسور و قوی که بسیار خودساخته‌ است. مقابل حرف زور سرخم نمی‌کنه و برای زندگی‌ش می‌جنگه…
از طرفی زودرنج و احساساتیه و شخصیت عاشق پیشه‌ای داره که سعی می‌کنه با اون بجنگه مبادا باعث ضعفش بشه.
مهیار: مردی به شدت حامی که دنبال پیدا کردن خودشه.
احساس می‌کنه در حال حاضر گم شده و طلاق از همسرش هم این موضوع رو شدید تر کرد.
مسولیت پذیر و خیلی مهربان و زخم‌های درونی‌ش رو خیلی کم بروز می‌ده.
کمی تخس و لجباز و خود سرزنش‌گر.
سودابه( مادر آیه) : زنی طماع که هرگز به فکر قوی بودن نیافتاده.
حساس و زودرنج و بخاطر گناه و اشتباهاتش دچار عذاب وجدانه.

عکس نوشته

ویدئو

00:00
00:00

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید