مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان طایفه من

سال انتشار : 1401
هشتگ ها :

#مثبت_15 #خونبس #رازآلود

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان طایفه من

سرگذشت دختری که خون بس داده شده.

هدف نویسنده از نوشتن رمان طایفه من

اینجاد سرگرمی و القای تجربه.

پیام های رمان طایفه من

شناخت زندگی دخترانی که به واسطه جامعه قدیمی دورشون زندگیشون تباه شده ومشکلاتی که توی زندگی دختران خون بسی هست.

خلاصه رمان طایفه من

من سرمه ملک شاهی دختری از تبار عرب قسم خوردم که سرنوشتی که باخون برام رقم زدن رو عوض کنم! من عروس فصیله ای(خون بس) صارم بیگ شدم، وارث طایفه بیگ! مردی که پدرم اونو یتیم کرده بود! پدرم قاتل خانواده اش بود و من رو به جبران خونی که ریخته شده بود بهش خون بس دادن.

مقداری از متن رمان طایفه من

دستی توی موهاش میکشه و کلافه میگه.
-زن اون پیری نمیشی!
-چرا سندم به نامته؟
مشتش رو عصبی میکوبه به دیوار و میگه.
-منو روانی نکن… منو دیونه نکن که ریق اون مردک رو سربکشم وبفرستمش اون دنیا.
-چیه آدم بخاطر زن سابق خیانت کارش که شبونه دست مادرش پس میفرسته انقدر عصبی نباید بشه.
یه وجب فاصله بینمون رو توی یه قدم پرمیکنه وبا دستش چونه ام رومیگیره ومثل گرگی که آماده دریدنه مابین دندون های چفت شدش میگه.
-تو مال منی! سهم منی حق منی! کور خوندی اگه فکر کردی از دستم خلاص شدی!
زور میگفت، بازم بهم زور میگفت! با تموم بلاهایی که سرم آورده بود بازم حق به جانب بود!
حرصم میگرفت از زوری که فقط سر من خالی میکرد.
از حرص میکوبم مشت میکوبم به سینه اش بااین که انتظار نداشت ولی از جاش تکون نخورد.
دوباره مشت میزنم! پشت سرهم، جلومو نمیگیره.
-من جنس نیستم که هرروز منو بخری وبفروشی! من آدمم آدم! از تو از اسم ورسمت از اون طایفه ات متنفرم.
مشتمو توی دستاش میگیره وآروم میگه.
-من ازت نمیگذرم.
داد میزنم.
-گذشتی لعنتی گذشتی! با اون کارهایی که سرم اوردی منو نابود کردی! چیه الان به گوشت رسوندن میخوان شوهر بدنش یادت افتاده هنوز بلا مونده که سرم نیاوردی؟
خونسرد میگه.
-زن اون شغال نمیشی!مرتیکه چرچیل دندون نداشتشو برا زن سوم تیز کردی!
پوزخندی میزنم ومیگم.
-یک ماه دیگه آسمون به زمین بیاد یدو منو میفروشه به همون شغال! میشناسی یدو رو که زیر قرارش نمیزنه! قراری هم که بهم زده باشه دیگه براش تموم شده!
اونم به تقلید از من پوزحند میزنه ومیگه.
-قرار ما هنوز بهم نخورده!
-یعنی چی؟
دستش سمت بالای سرم میاد وتوی یک آن عبام رو از سرم میفته روی شونه ام.
سرشو کج میکنه ومیگه.
-یه بند هست توی قوانین اسلامی که میگه رجوع تا سه ماه به خواست مرده!

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان طایفه من

سرمه: شخصیت قوی وساکت که دختری منطقی و باهوشی هست و سعی میکنه احساساتش رو کنترل کنه.
صارم: شخصیت رازآلود و متکبر و جاه طلب که برای رسیدن به هدفش همه چیز رو قربانی میکنه.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید