باغ استور بدون هماهنگی و قرارداد کتبی یا ضمنی، اقدام به معرفی هیچ نویسنده‌ای نمی‌کند و آثار منتشرشده فقط با رضایت و اجازه‌ی نویسندگان محترم در این وبسایت و اپلیکیشن ارائه می‌شوند. به همین دلیل است که بعضا همه‌ی رمان‌های یک نویسنده را موجود نداریم، چون بعضی از آثار ایشان توسط دیگر ناشران چاپ و منتشر شده است و مخاطبین عزیز باید از طریق دیگر کتابفروشیها آن‌ها را تهیه و مطالعه کنند.
بیوگرافی ز.بیگدلی
سلام به مخاطبای خوبم. ز.بیگدلی هستم و چه خوبه که می‌تونم از این طریق راجع به تیکه ای از سر گذشتم براتون صحبت کنم.
من ز.بیگدلی هستم. متولد سال هزار و سیصد و شصت و هشت.
عاشق خوندن بودم. انقدر که تو پنج سالگی کتابای تو کتابخونه‌ی بابامو برمی‌داشتم و بداهه می‌خوندم. غافل از اینکه درواقع من دارم قصه‌ی جدیدی می‌نویسم برای اون کتابا…
سال‌ها گذشت تا اینکه یه روز معلم کلاس دوم ابتدایی‌مون یه فعالیت هنری داد بهمون که انجام بدیم. گفته بود یه کتاب داستان درست کنید.
یادمه جوری سر ذوق اومده بودم که انگار تازه یکی راه گم‌شده ام رو نشونم داده. نشستم و خیلی زود قصه‌ی «آتوسا و روستای آقاجون» رو نوشتم و تو تموم صفحاتش نقاشی‌های مرتبط با قصه ام رو کشیدم.
فرداش که رفتم مدرسه، معلممون یه صفر کله گنده بهم داد و گفت «از رو کدوم کتاب کپی کردی!» اون روز و روزا و شاید سال‌های بعدش یه غم خیلی بزرگ لونه شد تو دلم.
دیگه ننوشتم و حتی دیگه نخوندم. تا یه جایی تو نوجوونیم بازم آشتی کردم با خوندن، هر چند با یه دل شکسته تو عالم کودکی خودم…
وقتی عضو تئاتر شهرمون شدم، استادم موقع زنگ بداهه‌گویی‌مون یه جمله بهم گفت که با نوشتن هم آشتی کردم. یادش بخیر؛ بهم گفت «بیگدلی تو فقط بنویس، که تو یه ساعت توانایی نوشتن یه رمان چارصد صفحه‌ای رو داری.»
سرتونو درد نیارم. رشته‌م ریاضی بود، حرفه‌م تئاتر، اما شدم نویسنده…
سال‌هاست می‌نویسم و می‌خونم… درسته گاهی بعضی چیزا باعث میشه خسته بشم اما… کتاب با گوشت و خونم عجین شده، کنار نمی‌تونم بذارمش.
