این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.
تعداد صفحات
نوع فایل
سرگذشت افرادی که قربانی جنایت های زنجیره ای میشن و بعضی از اونا دست به انتقام میزنن و البته عاشق شدن دو قطب ناهمنام.
ایجاد سرگرمی، چهره واقعی مافیا و حس و حال افرادی که یک جنایت رو از سر میگذرونن.
پیامی که سعی کردم القا کنم این بود که مافیا برخلاف رمان های عاشقانه اصلا چهره ی سفیدی نداره و حقیقت اون خون و خون ریزی بی اندازش هست و بعدی هم این بود که همدردی و پناه یک نفر شدن میتونه ورق رو برگردونه و از بی رحم ترین افراد کسانی رو بسازه که عشق و دوست داشتن رو طلب میکنن و درآخر بی توجهی به بعضی رفتارها در کودکان منجر به آسیب های بی اندازه ای در آینده میشه.
ثانیه ها در این داستان متوقف میشوند و تنها صدایی که دراین اتاق به گوشت خواهد رسید صدای برشی است که روی پوستت ایجاد میشود،احساس و دلرحمی در اینجا رنگ میبازد و از بین میرود اما حالا و در این زمان و در همین اتاق رقم خواهد خورد داستانی آغشته به خون بین قربانی و ناجی که خود دستش به خون خانواده خود آغشته است و این ماجرا از همین اتاق شروع خواهد شد.
رازهایی که سر از مهر جدا میکنند و آشکار میشوند برای دختری که ناجوانمردانه به بند سیاه گرفتار شده و از منطقهی زندگی خود ربوده شده.
خود بی خبر از راز هایی است که در این میان درجریان است که فقط مرد سیاه پوش میداند و بس،داستانی که بوی خونش تا مایل ها به مشام میرسد.
مردی که تیتر خبر ها اینگونه او را میشناسد:
«جوانترین و بهترین قهرمان تیم ملی تیراندازی خانواده خود را قتل عام کرده است»
داستانشان نوشته خواهد شد با جوهری از جنس خون.
دو قطب ناهمنام، دختری از جنس اختیار و وکالت و پسری از جنس خون و مافیا!
چی میشه اگه یه جلاد تصمیم بگیره یه تنوعی به کارش بده و کارشو به جای یه نفر با یه خانواده انجام بده.
من کشته شدن خانوادم رو به چشم دیدم.
بارها و بارها برش و بخیه تا جایی که بدنشون دیگه نتونست طاقت بیاره.
***
اینجا زخمای دردناکی روی روحم گذاشته بی بی، تیتر تمام روزنامه ها و اخبار ماییم، روزی نیست که نیان پشت درمون و سنگ پرتاب نکنن، لعنتمون نکنن باید بریم نه از این شهر، از این کشور، فقط هم من و تو و خاتون، میریم ترکیه، جای غریب که باشیم کسی نمیفهمه چیا رو از سر گذروندیم، کی هستیم وپشت خانوادمون چه داستانی بوده، اونجا مردمش بی دردسرن و کاری به کسی ندارن فرهنگشون هم کم شباهت با ما نیست.
جانان«شخصیت دختر»: شخصیت سفید و بی گناه، سرکش، جسور، احساساتی و دلرحم«شغل: وکیل»
کایان:«شخصیت پسر»شخصیت سیاه و بی رحم، قهرمان تیراندازی که درگیر یه پاپوش شده و خانوادش رو از دست داده، رئیس باند مافیایی رعد، نترس. شغل«دادستان»
جراح: قاتل رمان، سایکوپت، دورو.