این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.
تعداد صفحات
نوع فایل
داستان در مورد دختریه که مجرده و ناخواسته باردار میشه به همین خاطر از خونهی پدری بیرون میزنه و به اهورا دوست صمیمیش پناه میبره
دغدغه ام گفتن از زنها بود و فقط ذره ای از مشکلاتی که باهاش تو جامعه ی مرد سالار دست و پنجه نرم میکنن.
دوست داشتم در مورد برچسبهایی که به خانومها زده میشه صحبت کنم. در مورد اینکه گاهی وقتا خودمون که جنسیت زن داریم علیه زنها هستیم و با حرفامون و قضاوتهای نابهجا باعث میشیم زندگی براشون سخت بشه. از طرفی دلم میخواست مخاطب لمس کنه که یه زن میتونه انتخابهایی متفاوت از چیزی که ما تو ذهنمون میگذره داشته باشه و باید به انتخابهای هر کسی تا وقتی که آسیبی به زندگی ما وارد نمیکنه احترام بذاریم و با حرفامون آزارشون ندیم.
طنین دختر مستقلیه که دنبال حق و حقوقش به عنوان یه زن تو جامعهی مرد سالار ایرانه، به طور ناخواسته از دوست پسرش باردار میشه و تصمیمی میگیره که موجب تنهاییش میشه. تنها کسی که کنارش میمونه دوست چندین و چند ساله اش اهوراست که به پیشنهاد اون به خونهی اهورا پناه میبره. این بین رابطهی دوستانهی اهورا و طنین دچار چالش میشه و …
زمانی که ایدهی نوشتن برمودا به سرم زد، حتی یک لحظه هم نتونستم طاقت بیارم و ازش ننویسم. برمودا سوژه ای بود که از ابتدا تا انتها توی ذهنم طرح ریزی شد و هیچ تغییری توی ساختارش ایجاد نشد . یعنی برای هر اتفاق قبل از اینکه حتی نوشتن رمان رو شروع کنم برنامه داشتم و بهش فکر کردم.
برمودا خیلی حرفها برای گفتن داره پس سعی کنید با نگاهِ جدید بخونیدش و تا انتها قضاوتش نکنید. سعی کنید با حس و حالِ طنین و اهورا داستان رو دنبال کنید. خودتونو جای اونا بذارید تا بتونید درکشون کنید. اتفاقاتی که تو رمان میفته مالِ همین جامعهست، مالِ آدمای همین کشور. فقط چون خیلی چیزا دیده نشده یا انکار شده شاید فکر کنیم ربطی به کشور و جامعه ی ما نداره . اما چیزی که زیاده امثالِ طنین و اهورا.
نوشتن از این موضوع و پرداختن بهش یکی از دغدغه های من بود. سوالهایی که گاهی وقتا ذهنِ خودمو مشغول کرده بود و دوست داشتم همیشه به جوابِ درستی برسم.
امیدوارم شما در انتها هر جوابی که فکر میکنید درسته بگیرید. سعی کردم داستانم شعار نداشته باشه و چیزی رو به کسی دیکته نکنم. پس تصمیم گیری با شماست…
– داری خطرناک بازی میکنی طنین!
صدای اهورا بود. سعی میکرد شوخی به نظر بیاید اما بیشتر شبیه به هشدار شده بود. طنین اما خیال نداشت دست بردارد:
– مثلا چی میشه خطرناک بازی کنم؟
لبهایش را نزدیکِ گوشِ اهورا برده بود و زمزمه میکرد. طنین شوخی میکرد و این به نظرِ اهورا اصلا شوخی نبود.
– میخوای چیو ثابت کنی؟
– که توام فرقی با بقیه نداری عزیز دلم!
طنین به حال و روزِ اهورا میخندید و اهورا نمیفهمید چه مرگش شده که صدای طنین انقدر راحت میتواند محرکش شود! حواسش را سمتِ دیگری پرت کرد:
– مهمونیِ پنجشنبه این دختره بیاد من نیستما.
طنین خندید و فاصله گرفت:
– بحث رو عوض کردی که چی؟ نکنه داغ کردی؟
– ریز میبینمت!
طنین قهقهه زد:
– پررو! چیزی که باید بهم ثابت میشد، شد! بقیه اش مهم نیست.
خواست بلند شود که اهورا او را سمتِ خودش کشید:
– چی بهت ثابت شد؟
طنین چشم به صورتِ اهورا دوخت. با همان لبخندِ پیروزمندانهای که حرصِ اهورا را در میآورد گفت:
– که بدجوری آمپر چسبوندی! توام مثلِ بقیهای فرقی نداره کی باشه، کافیه طرف دختر باشه که پاهات بلرزه!
اهورا نمیتوانست سر از احساسش در بیاورد. طرفش طنین بود! با نگاهی که جدی شده بود و زیاد شباهتی به اهورای شوخِ همیشه نداشت به حرف آمد:
– اگه پاهام لرزیده بود الان به جای بلبل زبونی، داشتیم تو تخت کلنجار میرفتیم!
طنین ماتش برد. انتظارِ این لحن و حرف را نداشت! نفهمید چرا اما قلبش ضربان گرفت. فضای بینشان شباهتی به حالتِ دوستانهی همیشگی نداشت! کِشش بینشان انکار ناپذیر بود. شروعِ حرفهایشان برای طنین بازی بود! اما صورتِ جدیِ اهورا ردی از شوخی نداشت!
نگاهشان در چشمِ هم قفل شده بود و نگاهِ اهورا گاهی به خطا میرفت و تا لبهای طنین کشیده میشد. بازوی طنین هنوز هم در چنگِ اهورا بود. به اندازه ی چند سانت مانده بود تا لبهایشان در هم قفل شود. به اندازهای که پای یکی از آنها بلرزد. به اندازهای که فکرشان مجالِ عقب نشینی ندهد! کافی بود اهورا بخواهد، کافی بود طنین سمتش کشیده شود!
نگاهِ اهورا جز به جز صورتِ طنین را حفظ میکرد. انگار که تازه همان لحظه به او رسیده باشد!
***
– من با تمامِ قلب و احساسم یه رابطه ای رو با سیاوش شروع کردم . چون فکر میکردم پیوند قلبی خیلی مهم تر از یه جمله ی عربیه که حتی معنیشم نمیفهمم ! خودم تصمیم گرفتم رابطه ای داشته باشم ، خودمم فهمیدم که اشتباه کردم . این وسط اگه تاوانی هم باشه خودم میدم !
***
– چیزی برات عوض نشده که وقتی یه قدم میام جلو سریع میری عقب ؟! میخوای حرفاتو باور کنم ؟ اگه من برات همون اهورام نباید از جات تکون بخوری . ما همونایی بودیم که شب و روزمون کنارِ هم بود . نزدیکِ نزدیک ! اما هیچ کدوممون فکرمون خطا نمیرفت . اما الان همه چی عوض شده . حداقل من به خودم اعتراف کردم که همه چی برام عوض شده !
***
– میگی از من خوشت میاد . عشق چی ؟! فکر میکنی دوستم داری ؟ عاشقمی ؟
– دنبالِ یه کلمه ای ؟
– هر کسی تو رابطه ای که قراره شروع کنه دنبالِ چیزایی میگرده که بهش نیاز داره . که بهش بفهمونه چقدر برای آدمِ مقابلش مهمه !
– فکر میکنی برای من مهم نیستی ؟
– مثلِ یه دوست مهمم !
– کدوم دوستی با دوستِ صمیمیش کارایی که دیشب منو تو کردیم رو میکنه ؟!
***
– خالکوبی کتفت خوشگله ! مثلثِ برموداست ؟!
– یه جور نماده .
– نمادِ برمودا و کارشم به دام انداختنِ پسراست ؟!
طنین به خنده افتاد و اهورا هم با خنده ی او خندید . طنین بلافاصله جواب داد :
– تا حالا فکر نکرده بودم این طرحِ ساده بتونه کسی رو به دام بندازه !
اهورا دهانش را به گوشِ طنین نزدیک کرد:
– شاید بشه امشب روی خالکوبیتو بوسید !
طنین: مستقل، جنگجو، مهربون، منطقی.
اهورا: شوخ، حمایتگر، عاشق.