مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان کالبد

سال انتشار : 1398
هشتگ ها :

#رازآلود #روانشناسی #دیالوگ #رفاقتی #رفیق #دوستانه #برادر #زندگی #زناشویی #طلاق #فرصت_دوباره

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان کالبد

سرگذشت پنج نفر. دوستانی که بعد از نوجوانی از هم جدا شدند و حالا وقتی دور هم جمع می شوند که هر کدام مشکلات خودشان را دارند. مشکلاتی که تصمیم می گیرند گره اش را برای همدیگر باز کنند.

هدف نویسنده از نوشتن رمان کالبد

اول از همه دوست داشتم به خواننده بگم چه قدر خوبه که آدم چند نفری رو داشته باشه که بشه بهشون گفت رفیق.
میخواستم نشون بدم انتخاب هایی که امروز می کنیم نتیجه اش طوری نیست که فردا ببینیم.
دلم میخواست به بدترین شکل نشون بدم گاهی آرزوهایی که از ته قلب میخوایم و بهش باور داریم درواقع اون چیزی نیست که واقعاً میخوایم و مناسب ماست.

پیام های رمان کالبد

پیام های داستانم شاید بیشتر حول همین محور بچرخه. من فقط در حد توانم تلاش کردم بگم قبل از هر انتخابی وقتی فکر می کنید همه ی فکراتون رو کردید بازم فکر کنید و اگر باز به همون نتیجه رسیدید و دیگران نظر دیگه ای داشتن لطفاً بیشتر فکر کنید!

خلاصه رمان کالبد

ما پنج نفر بودیم،
با بند رفاقتی که دور قلبمان گره خورده و
آرزوهای بزرگ و دور از دسترسی که در سر داشتیم.
مابه آرزوهایمان رسیدیم اما به دل هایمان نه.
به دل هایمان همیشه گفتیم:هیس..! بعداً…!
کدام بعداً؟ شاید بعد ها هیچ وقت فرصت نشد!
ما پنج نفر بودیم،
با قصه های تلخ و شیرین خودمان که شیرینی اش در گذشته به هم گره خورده و تلخی اش تا امروز گریبانمان را گرفته است.
و امروز…
روزی است که ما پنج نفر بالاخره بعد از سال ها
دور هم جمع می شویم.
ما آمده ایم دنبال یک فرصت دوباره.
آمده ایم به دل هایمان برسیم و روی زخم هایی که برداشتیم مرهم بگذاریم.

مقدمه رمان کالبد

چای میریزم برایت، چای با قند و شکر
در کنارم می نشستی با همان لبخند زیبایت اگر
تا به تو بستم دلم را بسته ای صد کوله بار
خسته ام از این جدایی ها و از نام سفر
حال من را شهر می داند که محتاجم به تو
پنبه در گوشش چرا کرده همان او یک نفر!
بخت بد لب های سرخش دیده ام مثل انار
زهر شیرینش شبی انداخت ما را در خطر
آن چنان رسوام کردی که پس از تو باز هم
همچنان هستم تنورِ داغِ بازارِ خبر
با شکسته دل هنوزم سخت بی‌رحمی چه حيف
کاش در گوشم فرو می رفت آن پند پدر
غریبه آشنا✍🏻
پینوشت : شاید این شعر حرف دل آدم های داستانم باشد، شاید حرف دل من و شاید حرف دل کسی به تو یا تو به کسی دیگر…

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان کالبد

ایمان : زودجوش.
ارواد : خسته
صنم : دلسوز
علیرضا : شوخ طبع
مریم : مهربان

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید