مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان دل ریخته

سال انتشار : 1399
هشتگ ها :

#راز_پنهان #پایان_خوش #قضاوت

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان دل ریخته

دختری که توی بچگی‌ اش گم میشه و بنابر مشکلاتی خونواده‌اشو از دست میده و می‌ره دنبال خلاف و بی‌بندوباری.

هدف نویسنده از نوشتن رمان دل ریخته

اگه آدما دنبال نفسشون برن، شیطان اونها رو به راههایی می‌بره که ذره ذره همه چی براشون عادی میشه. اونوقت به هیولایی تبدیل میشن که خودشون از خودشون ساختند.

پیام های رمان دل ریخته

هیچوقت برای تغییر دیر نیست. اگه در منجلاب زندگی هم دست و پا بزنید، باز می‌تونید امیدوار باشید و خودتونو بکشید بالا.

خلاصه رمان دل ریخته

دختری که توی یه مهمونی گیرِ آدمای نادرست می‌افته و فرار می‌کنه. بین راه خودشو می‌اندازه تو یه خونه و مردی اونشب نجاتش می‌ده که…

مقداری از متن رمان دل ریخته

_ واساااا ببینم… نکنه یادت رفته چه گُهی بودی!؟
احساس حقارت، بازهم به جانم افتاد. قطره اشکی رویِ گونه ام لغزید، بلافاصله با پشت دست پاکش کردم.
مرا نزدیک خودش کرد، مماس خود، هر دو بازویم را محکم و سفت گرفت.
_ یه روزی بهت گفتم پس مانده هایِ آشغالا رو نمی خوام…گفتم یا نگفتم؟؟؟
چشمان یخ کرده ام را به او دوختم، خشک و بی جان درست مثل مرده ای متحرک، پر از حس شوربختی بود. بازهم تویِ صورتم داد کشید:
– گفتم یا نگفتم؟؟
آب دهنم مانندِ جرعه ای زهر بود، آرام آن زهرِ تلخ را فرو دادم و با تکان دادنِ سر، کلامش را تایید کردم. از تایید سخنش توسط من، کمی آرام گرفت و اسب سرکشِ وجودش را رام کرد.
_ الانم می گم فقط یه سگِ ولگرده که دنبال پس مانده هاس؛ می دونی که منظورمو!
آب دماغم را گرفتم و دستی رویِ گلویِ بغض کرده و آتشینم کشیدم و نالیدم.
_ تو باعث و بانی همه اتفاقات گندِ زندگیم بودی.
درست همانند اسبی وحشی، رهایم کرد؛ از جا پرید و غرّش کرد.
_ نکنه من اومدم و ازت خواش کردم هر شب هرشب از پارتی که برمی گردی بری بغل هر کس و ناکسی… یا اینکه من مجبورت کردم که با شیوا جون لاس بزنی؟!…نه دلبرم، نقل این حرفا نیست! بند ناف تو رو با بی حیایی و هرزگی بستن…تقصیر تو نیست، مقصر کسایِ دیگه ان که ژنتیکت اینقدر بی حیاس!

***

می‌دونی تحقیر کردن خیلی آرومم می‌کنه! گاهی دلم میخواد با این دو دستم خفه‌ات کنم. گاهیم اونقدر دلتنگت می‌شم دوست دارم فقط بشینم و نگات کنم.

***

فک نکن چون من خودم خشک و بی‌منطقم، زن مغرور و بی‌زبون دوست دارم!

***

بعد از هر رابطه، احساس یه کالای مصرفی رو داشتم..چون عاشق اونا نبودم، چون هیچوقت طعم عشقو نچشیده بودم. من با تو و در کنار تو خوشبختم، چون عاشقتم، چون وقتی کنارتم دیگه حس بی‌ارزش بودن و اون کالای مصرفی رو ندارم…حتی اگه باز پَسَم بزنی…

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان دل ریخته

نجلا: بی‌خیال و خوش‌گذرون. احساسی.زرنگ.
دنیس: مغرور. مقتدر. سرد و خشک.
بابک: مهربون. قربانی. کله‌شق.

عکس نوشته

ویدئو

00:00
00:00

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید