مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان تقدیر

سال انتشار : 1399
هشتگ ها :

#پایان خوش # مثبت15

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان تقدیر

سرگذشت دختری که روزگار باهاش بدتا می‌کنه وسختی‌ها پشت سرهم به سمتش میان و هرکسی رو که دوست داره از دست میده اما با قدرت جلوی مشکلات ایستادگی می‌کنه و تو این راه باکمک خدا به سختی‌ها غلبه می‌کنه و به آسایش میرسه. البته توی این راه تجربیات زیادی هم بدست میاره.

پیام های رمان تقدیر

ایمآن به خدا در سختی‌ها ومشکلات- آگاهی از بعضی گرایش‌ها وبیماری‌های رفتاری- تکیه بر توانایی‌های خود در رفع مشکلات – مشورت با افراد کار آمد در زندگی.

خلاصه رمان تقدیر

سایه دختریه که در سن کم خانواده‌اش رو از دست میده و تو همون سانحه براثر جراحات قدرت مادر شدن رو از دست میده. مدتی با عمه‌اش زندگی میکنه، اما اون رو هم از دست میده و مجبور میشه بخاطر فرار از تنهایی به عنوان پرستار با مردی محرم بشه که سن پدرش رو داره . زندگی آرومی توی خونه‌ی اون مرد داره تا اینکه اون رو هم از دست میده وپسر مرد برای بدست آوردن محرم پدرش به تکاپو می‌افته وسایه مجبور میشه برای دور کردن اون از خودش تن به ازدواج مصلحتی بده اون هم با پسری که خودش نامزد داره و روزگاری از زنی چشم آبی زخم خورده و سایه رو به‌خاطر رنگ چشمش قضاوت می‌کنه. سایه برای اثبات پاکی خودش و رو کردن دست نامزد امیر دست به کارهای وحشتناکی میزنه که نتایج بدی براش داره. اما در کنار همه‌ی این سختی‌ها که توی زندگی به اوتحمیل می‌شه او با توکل به خدا و تکیه بر توانایی‌های خودش در برابر مشکلات می‌ایسته و در این راه تجربیات زیادی کسب می‌کنه و با افراد زیادی آشنا می‌شه که هر کدام به نوعی در این تقدیر نقش دارند.

مقدمه رمان تقدیر

ای سرنوشت تقدیر رابس کن
بس ناخوش آهنگ است این سازت
حالا که دل بسته‌ی اویم
گوید که دلگیر است آوازت

مقداری از متن رمان تقدیر

بردیا با گام‌های بلند به آنها نزدیک شد و در نگاه یخ بسته‌ی سایه فریاد زد:
– خیلی بی‌معرفتی… مگه من چی‌کارت کردم که اونطوری در رفتی؟ تقصیر تو نیست من خیلی کوتاه اومدم، باید کاری می‌کردم که پابند بشی وفکر فرار به مغز نداشتت نزنه.
شراره به خود آمد و جلوی سایه ایستاد و او را پشتش پناه داد و با صدای بلندی گفت:
– تو اینجا چه غلطی می‌کنی؟ چطوری مارو پیدا کردی؟
بردیا نیشخند زد و از بین دندان‌های چفت شده‌اش غرید:
– دوهفته‌ست شب و روز دارم جلوی اون خونه کشیک می‌کشم. از صبح خروس‌خون تا بوق‌سگ، اون وقت شما دوتا پخمه می‌خواید سرمنو به طاق بکوبید.. دست مریزاد بابا
شراره چشم گرد کرد و با حیرت پرسید:
– مگه تو خونه زندگی نداری؟! مگه کار و بار نداری که افتادی دنبال ما؟!
بردیا با حسرت نگاهش را از سرشانه شراره به سایه دوخت وجواب داد:
– همه زندگی من اون بی‌معرفته که رفته پشت تو سنگر گرفته.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان تقدیر

سایه، مهربون، صبور، ساده، کنجکاو
امیر، عصبی، نامتعادل، خودخواه
یزدان، صبور، شوخ طبع، پرانرژی، دلسوز
شراره، جدی، مقاوم، عاقل
کیارش، مهربون، دلسوز، صبور
کیاوش، جدی، پرخاشگر، منطقی
باران، جسور، شادو سرزنده، کنجکاو
تیرداد، عاشق، غمگین، مهربون

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید