مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان پدر خوب

سال انتشار : 1394
هشتگ ها :

#عاشقانه #پرستار #پدر_خوب #پدر #عاشق

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان پدر خوب

عشق پرستار به صاحبخانه.

هدف نویسنده از نوشتن رمان پدر خوب

بررسی مسائل نوجوانان و عشق یک پرستار به صاحبخانه.

پیام های رمان پدر خوب

امید به زندگی و امیدواری به عشقی که به وقتش فرا برسه.

خلاصه رمان پدر خوب

از این بی کسی ها
از این دلشوره ها
نمی هراسم…
خوبی تو برای تمام لحظات نفس کشیدن کافیست …
حتی کلمه هم عاجز میماند
این لفظ گران
که لایق هیچ کس نیست
اما … همه ی تو را در پناه توصیفش قرار می دهد…
در برابر تو سر تعظیم فرود می اورد…
بزرگی ات را درخشنده تر میکند…
حتی نوازش دستهایت هم تابان است…
گرما بخش جان من است…
تو باشی من هستم…
تو خوبی من خوبم… !
حتی تنهایی ات لایق ستایش است…
تو معنای تکاملی… در بند روزمرگی اسیری و من…
تویی را میخواهم که گریبان گیر درد ادم های بد هنوز خوبی…! بد مثل زشتی یک بغض… یا بدتر…
بدتر از باور یک رویا …
به بدی همه ی باور ها …
و تو خوبی… انقدر خوب که جای تمام بدی ها را بگیری…
انقدر خوبی که بزرگی ات بر روی تمام کوچکی های من چشم می بندد…
تو خوبی… به خوبی یک رویای ناب…
خوبی مثل نور کم سوی ستاره ها در روز …
خوبی مثل…!
و هستی… و بودنت را میخواهم…
باشی… و بمانی…. تا تمام تیره روزی من در خوبی تو ذوب شود…
دستهایم را بگیر…
مهم نیست که این رویای بد و بزرگ، دروغ است…
من از باورش سرمستم…
من در انتظار امدن تو می مانم…
تا بیایی
تا بمانی
تا باشی
همینطور خوب …. بیایی و بمانی وباشی…

مقداری از متن رمان پدر خوب

پوفی کشیدم… چند لحظه خیره نگاهش کردم وگفتم:
-برید خونه شاید تا الان برگشته باشه…
نشنید چی گفتم…
-مهندس؟
بهم زل زد وگفت:
-شما نمیدونید کجاست؟
-من از کجا باید بدونم…
با پوزخند گفتم:
-اون دختر شماست!
به سختی روی پاش ایستاد… دستشو روی کاپوت ماشینش گذاشتو بهش تکیه کرد …
اونقدر خمیده ایستاده بود که حس میکردم هرآن احتمال داره بیفته… و من گارد گرفته بودم تا اگر افتاد …!
اهی کشیدم و به سمت در ورودی چرخیدم…
صدام کرد…
پارسوآ: تی تی خانم…
بدون اینکه برگردم ایستادم…
پارسوآ اهسته گفت: کمکم کنید…
به سمتش چرخیدم…
بهش نگاه کردم… سرشو پایین انداخته بود. شرمنده بود … نبود… نمیدونم… ولی خانم بودم! باز خانم بودم… باز عروس فرنگی بودم… باز خوش سلیقه بودم… باز … الان گرگ صفت نبودم که اگه بودم خانم نبودم!
زمزمه کرد: بخاطر ظهر… من معذرت میخوام…

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان پدر خوب

پارسوآ : مغرور.
تی تی : مهربان، نجیب.
پرند : نوجوان پرشور.

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید