
#پایان_خوش #درام #براساس_واقعیت
تعداد صفحات
نوع فایل
سرگذشت دختری که مورد تعرض قرار میگیره و فرد متجاوز رو به قتل میرسونه.
پررنگترین خواستهی من برای نوشتن این رمان این بود که درسته خانوادهها تأثیر زیادی روی زندگی و شکل گیری شخصیت فرزندهاشون میذارن ولی این دلیل مهر تأییدی برای هر اشتباهی که فرزندهاشون میکنند نیست! این ماییم که تصمیم میگیریم چه شکلی زندگی کنیم و چه آیندهای برای خودمون رقم بزنیم. دخترها و پسرها نباید اشتباهات مادر و پدرشون رو تکرار کنند، نباید بگن زندگی تموم شده و ما باید شبیه به خانوادهمون باشیم، نباید ناامید بشن و کم بیارن! کم نیستند بچههایی که خانوادهی درستی نداشتند اما خودشون سالمترین زندگی رو برای خودشون فراهم کردند. من با همهی من خواستم بگم که قرار نیست شبیه خانوادههامون باشیم، پدر و مادرهامون هم میتونن اشتباه کنند چون اونها هم مثل بقیهان و اشتباه تو ذات آدمهاست! تنها کاری که میتونیم کنیم اینه که اگه مسیر اشتباهی میرن و پیشنهاد میدن همراهیشون نکنیم!
و هدف بعدی من مثل همیشه اینه که جنسیتتون مهم نیست و چه دختر باشید و پسر، هر زمانی مورد تعرض و دست درازی قرار گرفتید حتماً از حقتون دفاع کنید و سکوت نکنید. حتی اگه اون فرد با اسم ابرو و داشتن فیلم و عکس تهدیدتون کرد کم نیارید و نترسید! شما مجرم نیستید، مجرم واقعی کسیه که به حریم شخصی دیگران تجاوز میکنه نه شما! یادتون نره که اولین پشتیبان هر آدمی تنها فقط خودشه!
آگاه سازی خانوادهها راجع به تأثیر رفتارهاشون بر روی زندگی فرزندهاشون.
آگاه سازی کسایی که مورد تعرض قرار میگیرند و سکوت میکنند.
آگاه سازی کسایی که برای فراموش کردن رابطهی احساسیشون وارد یک رابطهی جدید میشن.
دلناز دختر محکم و قوی ایه که با وجود پدر معتاد و مادر تن فروشش زندگیش رو امیدوارانه میگذرونه تا این که با ورود پسری توی زندگیش همه چیز تغییر میکنه، دلناز از عاشق شدن فرار میکنه و بین این همه مشکلات، یک روز مورد تعرض مرد آشنایی قرار میگیره، مردی که با مادرش رابطه داشته و پدر صمیمیترین دوستشه!
گاهی اوقات اگه عینک دقت به چشمهات بزنی میبینی که پدر و مادرت، خواهر و برادرت، دوست و رفیقات، همیشه همدم همهی زندگیت بودند و هستند. همدم همهی لحظات شادی و غمت، همدم همهی روزهای خوب و بدت، همدم همهی بودن و نبودنها اما از یه زمانی به بعد یه نفر میاد و این بار بهجای همدم همهی لحظات زندگیت، همدم خودت و دلت میشه و به بیانی دیگه همهی تو میشه! اون آدم حسی رو بهت میده که عزیزترین آدمهای زندگیت هم نمیتونن بهت بدن، از اون آدمهایی که هر کس و هر چیزی بخواد جاش رو پر کنه نمیتونه چون اون همهی توئه، همهی وجود تو!
– هیچوقت هیچ کسی ازت متنفر نبوده! گاهی اوقات شرایط زندگی طوریه که تو اینطور فکر میکنی اما در واقع اینطوری نیست دلناز! من هنوزم دوستت دارم، حتی بیشتر از قبل! من این دختر قویای که این همه مشکلات دوروبرش بوده و هنوزم سرپاست رو دوست دارم. پای اشتباهاتمون میمونم، نمیذارم اینجا باشی و اذیت بشی اما توام باید کمکم کنی… باید پا به پام بیای تو دل مشکل و کلکش رو بکنیم. دلناز تو آدم نکشتی! تو فقط از خودت دفاع کردی… مگه نه قربونت برم؟
***
– آره من بدبختم! بدبختم که واسه فراموش کردنت یکی دیگه رو هم بدبخت کردم. بدبختم که هر شب خوابت رو دیدم و گریه کردم! بدبختم که روزی هزار بار فکرتو پس زدم و دو ثانیه بعد بازم بهت فکر کردم! من بدبختم که نتونستم فراموشت کنم، بدبخت منم که هرکاری کردم نشد و نتونستم از این قلب لعنتی بیرونت کنم!
دلناز: قوی و محکم، جنگنده و محتاط، بردبار و فعال.
عمران: عاشق و آروم، صبور و قابل اعتماد، پیرو احساسات.
سمانه: مهربون و خوش قلب، رفیق و حامی، همدم و همراه.
سعید: به ظاهر پولدار و بینقص، حساس و عصبی، سمج و خودخواه.