مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

رمان ماموریت سرنوشت ساز

نام ناشر:  باغ استور
سال انتشار : 1400
هشتگ ها :

#هیجان‌انگیز ، #اکشن ، #سرزمین_خیالی ، #مجموعه_فانتزی

تعداد صفحات

775

نوع فایل

اندروید و iOS
توضیحات مهم رمان ماموریت سرنوشت ساز

رمان ماموریت سرنوشت ساز چهارمین جلد از مجموعه «افسانه های هفت سرزمین» به نویسندگی ساحل نژاد فروغی می باشد. نام جلدهای قبلی به ترتیب «خیزش الندیل گمشده» ، «تحول بزرگ» و «نفرین اژدها» می باشد.

موضوع اصلی رمان ماموریت سرنوشت ساز

تلاش های پسری برای رسیدن به آرزوش.

هدف نویسنده از نوشتن رمان ماموریت سرنوشت ساز

ایجاد یه داستان حماسی و هیجان انگیز که روال پیشرفت یه جوون برای رسیدن به هدفش و نشون بده.

پیام های رمان ماموریت سرنوشت ساز

اینکه دنبال آرزوهامون بریم، براشون تلاش کنیم و تسلیم حرف بقیه نشیم.

خلاصه رمان ماموریت سرنوشت ساز

در سرزمین جنگاوران نام آور و مبارزان بی همتا، جایی که قدرت، اصالت و شهرت حرف اول را می زند، پسر آهنگری بی بهره از توانایی و مهارت معمول رویای محال جنگجو شدن در سر دارد
یک روز بالاخره بخت به او رو می کند و به او‌ ماموریتی پیشنهاد می شود
ماموریتی سرنوشت ساز که باید در آن برای رو به رو شدن با هر خطری آماده باشد!

مقداری از متن رمان ماموریت سرنوشت ساز

پچ پچ تینا حواسم و پرت کرد: اونجا!
و پشت بندش کشش زه و رها شدن پرشتاب تیر و از کمون تیموتی دیدم. سر که بلند کردم یه شکل سیاه محو دیدم که مثل برق از بین درختا رد شد.
تیموتی فورا نود درجه چرخید. به چشم بهم زدنی تیر دیگه ای از تیردونش کشید، تو کمون گذاشت و بی مکث شلیک کرد.
پق! تیر به چیز سفتی خورد، برگشت و تو چند متریمون رو زمین افتاد. شکل سیاه به حرکت سریعش ادامه داد.
تینا فرز خنجرش و به سمتش پرت کرد که درست از بیخ گوشم رد شد، ولی بازم با صدای تقی برگشت خورد. اون چیز سیاه بین کاج ها غیب شد.
برای چند لحظه سکوت کامل بود. همه با دقت اطراف و نگاه می کردیم تا باز اون سیاهی محو و ببینیم، ولی انگار که ناپدید شده بود.
تیموتی در حالی که کمونش و تا حد آخر کشیده بود با اخم زمزمه کرد: تو چی هستی که نمی تونم بزنمت؟
تینا غرید: واقعا می خوام بدونم
قلبم تند می تپید. اگه این موجود انقد سریع بود که این استادای هدف گیری نمی تونستن بزننش، من چه شانسی تو مقابله باهاش داشتم؟
صدای خش کوچیکی از پشت باعث شد سیخ شم. قبل اینکه بتونم حتی سر بچرخونم، غرشی شنیدم و بعد فریاد گیلدا بلند شد.
یه چیزی محکم به ساقم کوبیده شد و پام و از زمین کند. محکم با پشت روی زمین افتادم. و اون موقع بود که بالاخره هیولا رو دیدم…

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان ماموریت سرنوشت ساز

جردن: شجاع، مصمم، ازخودگذشته
مایکل: عاقل، ساکت، مرموز
آرتور: شوخ، کله خراب، بامعرفت
گیلدا: جدی، ماهر، مسلط
جورج: مغرور، رهبر مادرزاد، خودبزرگ بین
تینا: صمیمی، مهربون، سریع
تیموتی: تیزبین، دوستانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید