
#راز_آلود #عروسک_جنسی #فروش_انسان
تعداد صفحات
نوع فایل
سازمان جهانی برده داری و فروش و کرایه دادن انسانها.
کنجکاوی برای حقیقت داشتن موضوع عروسکهای جنسی و بعد علاقمند شدن آن موضوع و بازگو کردنش به طور سر پوشیده برای بقیه.
آگاه سازی مردم که همچین سازمانهای در جهان وجود دارد که دست قانون پیش آنها کوتاه هست و خیلی هم قانونی کار خلاف میکنند.
سازمان بزرگ جهانی برده داری دنبال دختری نترس و شرور میگردند و از قضا به اشتباه دختری را از شب عقدش بر میدارن. دختر ساده و عامه نشینی که به یک اشتباه دست در دست جلادات می شود و دنبال راهی برای رهاییست!
– چرا این مار رو بازوته؟
الحق که پرو رویی را تمام کردهام!
– نه باید در کنار دکتر گوش، دکتر چشم هم ببرمت!
– باز چی شد که به فکر چشمهای من افتادی؟
دست نقش و نگار شدهاش را در دو سانتی چشمانم میگیرد و میگیرد و میگوید: این اژدهاست نه مار!
چشمانم را چپ و راست میکنم و دقیقتر که نگاه میکنم میبینم واقعاً اژدهاست!
پوزخندی میزنم و میگویم: حیون، حیونه این یا اونش فرقی نداره!
چشم ریز میکند و من باز قسم میخورم، چشمانش بدون عینک قشنگترین چشم دنیاست!
– نمیترسی خفهات کنم؟
در حال بستن دکمههایش در چشمانش زل میزنم و بی ربط به موضوع بحث مان میگویم: چشمات شبیه مار مورفی است!
– اون چیه؟
خیلی آرام و زمزمه وار میگویم: یعنی نقرهای، نادر، زیبا، گیرا و اما ترسناک!
نارین: دختر منطقی، صبور و قوی داستان
دانیار: پسر خوف ناک، جدی و مرد عمل داستان
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
من خوندم داغون شدم اصلا خیلی با روانم بازی کرد خیلی جذاب بود