مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان لالایی برکه

سال انتشار : 1397
هشتگ ها :

#پایان_خوش #عرف_غلط #بی_اعتمادی #خیانت #عشق #خانواده #فرار_از_خانه #تنهایی

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان لالایی برکه

تجاوز و اثرات آن بر روحیه‌ی شخص مورد تجاوز و فرهنگ غلط در رابطه با رفتار مناسب با اینگونه افراد.

هدف نویسنده از نوشتن رمان لالایی برکه

اینکه فرد مورد تجاوز قرار گرفته مجرم نیست بلکه یک قربانی است و نیاز به حمایت دارد نه خجالت…. و تغییر عرف غلطی که در مورد زنان مطلقه و بیوه در ذهن بعضی مردم نقش بسته.

پیام های رمان لالایی برکه

آگاه سازی مردم از قضاوت بی‌جا نکردن، سرک نکشیدن در زندگی دیگران، اهمیت ندادن به حرف دیگران، تفکیک معنای عشق و دوست داشتن از تعصبات غلط و باورهای اشتباه.

خلاصه رمان لالایی برکه

تنهایی در حالی که کس و کار زیادی داری، درد برکه‌ی قصه‌ی ماست. ناخواسته درگیر ماجرایی می‌شود که تمام وجود و قلبش را له می‌کند و درست آن لحظه که دلش می‌خواهد حمایت عشق و خانواده‌اش را داشته باشد، تنهاتر و دل‌شکسته تر از همیشه مجبور به ترک خانه می‌شود اما…. این رهایی و دل کندن برای او سرنوشتی جدید رقم می‌زند که نگاه تیره و کدرش را به آدم‌ها عوض می‌کند…

مقداری از متن رمان لالایی برکه

_برکه!
با دلخوری صدایم زده بود. چقدر دلتنگ این لحن طلبکارانه‌اش بودم! سعی کردم چشمانم نلغزد و صاف به نگاهش زل بزنم. اخمش را بیشتر کرد و گفت:
_بی‌انصاف نباش!
پوزخندی زدم. از چه حرف می‌زد؟! از چیزی که نه خودش داشت و نه خانواده‌اش و نه خانواده‌ام!
***
با پلک زدن، اشک به روی گونه‌اش چکید و گفت:
_ هستم، اگه نبودم، همون وقتی که مهران در حمام رو باز کرد و اومد تو و بعدشم کوک و سرحال رفت بیرون، رگم رو می‌زدم، نه اینکه…
جرقه‌ی تلخ یادآوری مرگ… ناقوس بد تنفرانگیزی که باز در خاطراتم به صدا در آمده بود….
تنم را محکم در رودخانه می‌شستم و تا مدت‌ها، در حمام کارم کیسه کشیدن لب و گردن و…. بود! آخ که مونا چه دردی را مثل من به جان می‌کشید!
***
_ تا به دستت نیارن، عاشقن، اما وقتی به خیال خودشون صاحبت شدن، به خودشون اجازه می‌دن به راحتی توی خودت بکشنت…اجازه می‌دن قربونیت کنن، قربونی خواسته‌های خودشون! انگار تو برده‌ای و اونا صاحب…باید اونی رو بپوشی که اون می‌گه، اونی رو بپزی و بخوری که اون می‌خواد، باید اونی رو بگی که اون می‌پسنده و باید اونجایی بری که اون اجازه می‌ده؛ اسم این عشقه؟! عشقه یا بردگی؟! نه برکه جان، مردهای سرزمین ما هنوز عاشقی رو یاد نگرفتن!

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان لالایی برکه

برکه( عشق بی‌حدی که برای حفظش غرورش را از دست داد ولی در آخر یاد گرفت که هیچ کس مهم‌تر از خودش نیست)
ستار ( غرق در باورها و افکار پوسیده‌ی سنتی، که جای عشق و غیرت را با تعصب و حرف‌های مردم جا به جا کرد)
حاج یونس( مهربان‌تر از پدر)
احسان( عاشقی که به پای عشق از دست رفته‌اش سوخت و وفادارش ماند)

عکس نوشته

ویدئو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید