مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

رمان عشق خاکستری

نام ناشر:  باغ استور
سال انتشار : 1397
هشتگ ها :

#اربابی #ارباب_برده #پایان_خوش #مثبت15 #رازآلود #سلطه #روابط_خاص #نامتعارف

تعداد صفحات

2779

نوع فایل

اندروید و iOS
موضوع اصلی رمان عشق خاکستری

سرگذشت دختری که با رفتن به یه مهمانی اشتباه بدون هیچ شناختی وارد دنیای روابط نامتعارف با جهت گیری سلطه گری می شه . BDSM

هدف نویسنده از نوشتن رمان عشق خاکستری

آشنایی خانواده ها و نوجوون ها با خطرات ارتباطات نامتعارف و دروغ های فریبنده در مورد روابط خاص.

پیام های رمان عشق خاکستری

خطرات دوستی های بدون شناخت
مهمانی های نامتعارف
نیاز به روانشناس و مشاوره برای حل مشکلات
بیان چالش های واقعی زندگی

خلاصه رمان عشق خاکستری

آرام دختری که به یه مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر میکرد تولده اما در واقع جاییه برای آشنایی افراد با تمایلات ارباب و برده و BDSm بوده. وقتی میخواد مهمانی رو ترک کنه یه مرد مست اونو تو اتاقی زندانی میکنه اما با تلاش آرام و کمک لحظه آخری مردی ناشناس آرام نجات پیدا میکنه.
مردی که آرام رو به خونه می‌فرسته! اما حضور آرام تو این مهمونی باعث ورودش به دنیای رابطه های متفاوت آدم های متفاوت میشه.
مردی که نجاتش داده رفته رفته وارد زندگی آرام میشه. مردی که هم خیلی براش خطرناکه اما درواقع تنها ناجی آرامه…
سیاوش لواسانی … کسی که قراره زندگی آرامو زیر و رو کنه . مردی که یک سلطه گر با نفوذه…

مقداری از متن رمان عشق خاکستری

با ترس سرمو بلند کردم
یه مرد جا افتاده حدودا ۳۵ ساله . با ته ریش و موهای جو گندمی
خوشتیپ بود اما ترسناک
چیزی تو ظاهرش اونو ترسناک کرده بود
شاید کت و شلوار مشکی و رسمیش با اون پیراهن مشکی تو چنین پارتی
یا شاید اخم بین ابروهاش
انگار رد نگاهمو حس کرد چون به من نگاه کرد
به من نگاه کردو حالا ترسناکتر از قبل بود
دوتا تیله خاکستری اما بدون احساس خیره به من بود
قلبم یخ شدو ترسیدم
نگاهش از رو چشمام افتاد رو لبم
حس کردم لبم خونی یا زخمی شده
چون نگاهش حالت عجیبی داشت
ناخوداگاه لبمو میکدم تا ببینم خونیه یا نه که اخمش غلیظ تر شد.
خم شدو بازومو گرفت و بلندم کرد
به یقه لباسم نگاه کردو مکث کرد
حالا این من بودم رد نگاهشو دنبال میکردم
با دیدن پارگی یقه ام و پیدا بودن گردی سینه هام سریع خودمو پوشوندم .
اخمش بیشتر شد
انگار کار اشتباهی کرده بودم
همینطور که بازوم تو دستش بود منو به سمت راهرو بردو بدون نگاهوکردن به مرد تو اتاق گفت
– برین تسویه حسابتون رو بزنین … دیگه نبینمتون… نه تورو … نه کاوه رو …
اون مرد پس برا این آدم عجیب کار میکرد
اما اینا کی بودن ؟!
هولم داد سمت در خروج و گفت
– با کسی اومدی؟
– آره … اما تنها داشتم میرفتم خونه که اون بهم حمله کرد
وارد حیاط سرد شدیمو خودمو جمع کردم
دوباره با اخم نگاهم کرد
منو به سمت یه توسان سیاه بردو اشاره کرد
راننده سریع پیاده شد و درو برام باز کرد
منو سوار ماشین کردو گفت
– راننده میرسوندت خونه
– لباسم مونده
تازه انگار متوجه سر و وضعم شده بود
با حرص نفس عمیقی کشیدو دوباره به یقه پاره لباسم که تو مشتم بود نگاه کرد
با کلافگی گفت
– آخه یه بچه اینجا چه غلطی میکنه
با من بود؟من بچه نبودم
با عصبانیت خواستم بگم من بچه نیستم اما درو کوبیدو رفت
تو شوک به رفتنش نگاه کردمو خواستم پیاده شم که چیزی به راننده گفت و در های ماشین قفل شد
شوکه بودم. باورم نمیشد این اتفاقا واقعیه
باورم نمیشد برای من اتفاق افتاده.
انگار خواب بودم.
تو یه فیلم بودم

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان عشق خاکستری

آرام رضوی با موهای خرمایی و چشم های خرمایی. پوست سفید لب های سرخ. چهره جذاب. دختری که تصمیم گیری براش سخته و وابسته است
سیاوش لواسانی مرد ۴۰ ساله جا افتاده خوش هیکل با موهای جو گندمی و چشم های طوسی و بدن ورزیده و لباس های تیره.

۲ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید