
#واقعی #عشق_ممنوعه #پایان_خوش
تعداد صفحات
نوع فایل
داستان واقعی.
سرگذشت دختری که تومور سر داره و تاثیر اتفاق های کودکی بر بیماری روانی و تنفر بزرگ سالی.
تجربه ی واقعیت نویسی، داستان جذاب که فکر کردم خوبه که بقیه هم بخونن و لذت ببرن.
آگاه سازی خانواده نسبت به موضع گیری انتخاب فرزنداشون و امید به زندگی در اوج ناامیدی.
داستان بر اساس واقعیت هست، دختری آزاد و شاد که با کاراش نه فقط صدای خانوادشو در اورده بلکه یه محله از دستش عاجز هستن، اون دختر به خاطر حرفای مادرش تا وقتی که جواب کنکور بیاد دنبال کار می گرده، اونم درست جایی که خواهرش منشی اون کارخونس، با یک مدیر جدی و خاص که هیچ زنی جز مادرشو قبول نداره و هر جنس مخالفی رو یک شب قبول داره… با رد شدن درخواست کار اون دختر توسط اون مرد، جای دیگه در یک نجاری شاگرد می شود که با یک اشتباه که مقصرش یک حرف اشتباه همون رئیس خواهرش، دستش زیر دستگاه بُرش میره و...
این داستان بر اساس واقعیته، یه داستان شبیه خودش، نه دختری شبیه همه، نه دختری متفاوت، فقط شبیه خودش.
نه پسری شبیه همه و نه خاص، فقط خودشه، نه متفاوت، نه مثل ما…
داستان از زبون هر شخصی که توی رمانه شنیده شده، منم که شاخ و برگ این رمان واقعی بهش میدم، تا شما ارتباط بهتری با داستان بگیرید و باهاشون زندگی کنید درکشون کنید.
داستانش، زندگی روزمره ی همه ی ماها که مشکلاتی پیش میاد نیست، یه زندگی متفاوت که من باشنیدن موضوع شیفته ی این داستان شدم، چون من همیشه از پیچیدگی توی رمان خوشم میاد، از معما و هیجان خوشم میاد و این داستان جوریه که شاید حتی باورش برای خیلیامون سخت باشه، این شد که انتخاب این بار من شد یه زندگی واقعی و موضوعی بی نظیر، ممنون از همراهیتون و امیدوارم لذت ببرید.
گلبرگ : شاد و شیطنتاش در عین حال مظلوم
پندار : منطق و خشم
گلرخ : دلسوزی و درک نکردن
یاشار : ساده و بیمار
کمیل : شیطون و چشم چرون