
#مثبت_15 #رازآلود
تعداد صفحات
نوع فایل
داستان شخصی که مورد تهدید یک ناشناس قرار میگیرد.
ایجاد سرگرمی.
آگاهسازی مردم برای چگونگی ایجاد اتحاد و همدلی.
ناهید دختری است که به طرز مشکوکی مورد تهدید یک بیگانه قرار میگیرد، پسری که دست از تعقیبش برنداشته و رُخسارش برای ناهید ناپیداست، همه چیز از شبی مهیب آغاز میشود، شبی که اگر ناهید پا روی ترسش نگذارد و به آن آدرس نرود، بزرگترین بیآبرویی رُخ میدهد!
روی گذشتههایمان پرده کشیدند…
اما دست روزگار از این پرده کوتاه نماند!
در سکوتی آزاردهنده، ناگهان دستی از پشت سر، موی سیاه بافته شدهام را از زیر روسری کشید. مرا به عقب هُل داد و دست دیگرش، روی دهانم نشست. جیغی کشیدم که پشت فشار انگشتانش، در دهانم خفه شد. بیآنکه بدانم چه خبر شده است، پشتم را به درختی عظیم کوباند و تا خواستم فرار کنم، دستش را سد راهم کرد. صدای مردانهاش دلم را لرزاند.
-بالاخره تو چنگم افتادی.
ناهید: دختری که برای دانشگاهش به تازگی به تهران آمده است. دختری با موهای مشکی، چشمانی آبی، ریزنقش و زیبا و روحیهای لطیف. ناهید به طرز مشکوکی توسط یک فرد غریبه تهدید میشود.
شیما: دختری آرام و ساکت، عینکی و با قدی متوسط، همیشه سعی دارد زودتر از صحبت کردن فکر کند. او یکی از هماتاقیها و دوستان صمیمی ناهید است.
زهرا: دختری شیطان و پر حرف، قد بلند، دارای خالی کنار چشم چپ، یکی از دوستان صمیمی ناهید
؟؟؟: پسری غریبه که به نظر ناهید را به خوبی میشناسد و او را مدام تعقیب کرده و تهدیدش میکند ( با این شخصیت در رمان میتوانید آشنا شوید )
سامان: پسری که همکلاسی ناهید، شیما و زهراست و مدتها متوجهی رفتار عجیب آن دو میشود، ورزشکار است و خیلی به درسش اهمیت نمیدهد، شوخ طبع و با مرام است.
به همراه شخصیتهایی دیگر…