
#عاشقانه #پایان_خوش #متفاوت
تعداد صفحات
نوع فایل
سرگذشتِ پسری که توی خانوادهی سختگیری رشد کرده.
و دختری که توی منجلابی که برای خودش ساخته غرق شده.
ساقیهای محله… تظاهر های الکی، اعتیاد، جنون و عشق های غیر واقعی، موضوعِ اصلیِ رمان رو رقم میزنن.
نوشتن دربارهی شخصیت هایی در موقعیت های اجتماعیِ مختلف یکی از موردعلاقههای منه. توی این رمان خواستم یکم از محلههای خاک خورده، آدمهای بیگناهِ گناهکار و اعتیاد و راز هایی بنویسم که بعد از سال ها آدمهایی رو تحتِ تاثیرِ خودش قرار میده.
بَد بودن به چهره و طرزِ حرف زدن و… نیست. بَد بودن توی وجودِ هر آدمیِ؛ با درجههای مختلف. باید از آدمهای سفید انتظارِ سیاهی رو داشت!… ما همه خاکستریایم.
قصهی نباید ها و پا گذاشتن به ممنوعه ها. آدم های متظاهر و غمِ عظیمِ پشتِ آرایش های غلیظ. “نُچ نُچ” های زیر زیرکی و عشق های پاک… زیرِ نورِ مهتاب!
ندا سکوت کرد و دیگر چیزی نگفت.
امیر پلاستیکهای درونِ دستِ او را هم گرفت و پشتِ موتور گذاشت.
ندا دستی به تارِ موهایی که از شالش بیرون زده بود کشید و گفت:
– نمیترسی خانوادهات تو رو با من ببینن؟… یا… باد به گوشِشون برسونه؟!… از نگاههای دیروزِ مامانت این برداشت رو کردم که شدیدا به کُشتنِ من راضیه!
امیر موتورش را روشن کرد.
– خلافِ شرع نمیکنم، دارم کمکت رو جبران میکنم. طلعت کلا مدلِ نگاهش اینطوریه… تو به دل نگیر!
ندا لبخند زد.
– به دل نگرفتم!
ندا پیلتن – سرکش و آسیب دیده
امیر معتمدی اصل – مسئولیت پذیر و کینهای
حسین کامیابی – عصبی و آسیب دیده
طناز فلاحی – سر به زیر و شکست خورده