#پایان-خوش #ازدواج-زودهنگام
تعداد صفحات
نوع فایل
سرگذشت دختری که همراه نامزدش وارد خانه پدری نامزدش می شود و در آنجا با خیانت او روبرو می شود ولی همچنان در آن خانه می ماند.
دغدغه ها و مشکلات مربوط به دختران مستقل.
نثر زیبا و داستان ملایم.
جردن به همراه نامزدش کول وارد خانه پایک می شوند تا پولی برای کالج و زندگی پس انداز کنند ولی هیچ چیز آنطور که جردن می خواهد پیش نمی رود. کول از او جدا می شود و می رود و جردن نمی داند آیا او نیز باید برود یا در خانه کنار پایک بماند.
جردن :
وقتی جایی نداشتم به من پناه داد. از من سوء استفاده نکرد و به من آسیب نزد و مرا فراموش نکرد. طوری با من رفتار نکرد انگار وجود ندارم یا احساس ناامنی به من نداد. مرا به یاد آورد، با من خندید و به من نگاه کرد. به حرفهایم گوش داد، از من حفاظت کرد. می توانستم حالت نگاهش به من سر میز صبحانه را احساس کنم و وقتی می فهمیدم از سر کار برگشته است قلبم به شدت می زد.
باید جلوی احساسم را می گرفتم. نمی توانست اتفاق بیفتد.
زمانی خواهرم می گفت که هیچ مرد خوبی وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد هم در دسترس نیست. کسی که این وسط غیرقابل دسترس است پایک لاوسون نیست. من هستم.
پایک :
به او پناه دادم چون فکر کردم به کمک احتیاج دارد. گاهی غذا می پخت و تمیزکاری می کرد. این یک معامله ساده بود. ولی روزها که می گذشت دیگر ساده نبود. باید فکرم را مشغول می کردم تا هر بار که در خانه به او برمی خورم نفس در سینه ام حبس نشود. نباید او را لمس می کردم و اصلا نباید چنین چیزی به مغزم خطور کند. هر بیشتر با اون نشست و برخاست داشتم بیشتر احساس می کردم جزئی از وجود من است.
ولی ما در انتخاب آن آزاد نبودیم. او نوزده ساله بود و من سی و هشت ساله و البته پدر دوست پسرش.
متاسفانه هر دو به خانه من نقل مکان کردند.
جردن : مستقل و ساده و مهربون.
پایک : تا حدی ترسو و محافظه کار.
کول : احمق و پر دردسر و عاشق خوشگذرونی.
لینک های مفید : بویر نیوز – اخبار ادبی – فلای اپ – برندآپ – شهرک چیتگر – رمان شناس – رمان دوست – پهنه b