مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

رمان خانم کوچولو

هشتگ ها :

#نوجوانی #عشق_نوجوانی #تینیجری #رمانتیک #درام

این رمان به درخواست نویسندۀ آن در این مجموعه منتشر شده است.
بدیهی ست که دانلود و مطالعۀ این رمان از هر سایت و اپلیکیشنی بجز باغ استور بدون رضایت و اجازۀ پدیدآورندگان اثر می باشد.

موضوع اصلی رمان خانم کوچولو

عشق و حسرت

هدف نویسنده از نوشتن رمان خانم کوچولو

روایت تازه ای از عشق نوجوانی و درس گرفتن از صبوری تا زمانی که موقع هرچیز فرا برسه.

پیام های رمان خانم کوچولو

امید به زندگی و امیدواری به عشقی که به وقتش فرا برسه.

خلاصه رمان خانم کوچولو

مهسا دختر نوجوان خانواده ای معمولی و امروزی است که گرفتار عشق به پسرخاله اش میشود و از این راز نزد کسی پرده برمیدارد بی آنکه بداند فردین در زندگی اش گرفتارِ …

مقداری از متن رمان خانم کوچولو

ﻃﻮﻟﯽ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﮐﻪ از ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎرج ﺷﺪ و در را ﺑﻪ ﺷﺪت ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻤﺎم ﺗﺮ ﺑﺴﺖ. ﺑﺴﺘﻦ در ﻣﻘﺎرن ﺷﺪ ﺑﺎ ﭘﺮﯾﺪن ﻓﺮدﯾﻦ از ﺧﻮاب و دوﺑﺎره ﻋﺮﺑﺪه ﮐﺸﯿﺪن ﻫﺎي او. اﯾﻦ ﺑﺎر ﻓﺮﻧﺎز ﺑﺮﺧﻼف ﺻﺎﺑﺮ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻌﺪ از ﻋﺮﺑﺪه ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎ ﻧﮕﺮاﻧﯽ ﺑﻪ اﺗﺎق ﻓﺮدﯾﻦ ﻣﯽ آﻣﺪ، وارد اﺗﺎق ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ:
ـ ﭼﺘﻪ وﺣﺸﯽ؟!
ﻓﺮدﯾﻦ دﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﮐﺸﯿﺪ. ﺻﻮرﺗﺶ ﺧﯿﺲ ﻋﺮق ﺑﻮد. ﺣﺘﯽ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻫﻢ از ﻋﺮق ﺧﯿﺲ ﺷﺪه ﺑﻮد. ﻓﺮﻧﺎز در را ﺑﺴﺖ و ﺑﻪ ﻃﺮف او آﻣﺪ. روي ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﺸﺴﺖ و ﺧﻮدش را ﮐﻤﯽ ﺟﻠﻮ ﮐﺸﯿﺪ. ﻧﺰدﯾﮏ ﻓﺮدﯾﻦ ﺷﺪ و آرام ﺑﺎ ﮐﻒ دﺳﺘﺶ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ او را ﻟﻤﺲ ﮐﺮد. ﻓﺮدﯾﻦ از ﺗﺮس ﻋﻘﺐ رﻓﺖ. ﻓﺮﻧﺎز ﻣﺎﺗﺶ ﺑﺮد و ﮔﻔﺖ:
ـ ﻣﻨﻢ دﯾﻮوﻧﻪ.
ﻓﺮدﯾﻦ ﺑﺎ ﻧﮕﺮاﻧﯽ و ﺗﺮس ﺑﻪ ﻓﺮﻧﺎز ﺧﯿﺮه ﺷﺪ. ﻓﺮﻧﺎز ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮر ﻣﺎت او را ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮد. آب دﻫﺎﻧﺶ را ﻗﻮرت داد و ﺟﻠﻮﺗﺮ آﻣﺪ. ﻓﺮدﯾﻦ ﺑﻪ دﯾﻮار ﭼﺴﺒﯿﺪ و آرام ﮔﻔﺖ:
ـ ﺑﻪ ﻣﻦ دﺳﺖ ﻧﺰن.
ﻓﺮﻧﺎز دﺳﺖ ﻓﺮدﯾﻦ را در دﺳﺖ ﮔﺮﻓﺖ. ﺗﻨﺶ ﮔﺮم ﺑﻮد و ﭘﻠﮏ راﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪ. ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت ﮔﻔﺖ:
ـ ﭼﯽ ﮐﺎر ﮐﺮدي ﺑﺎ ﺧﻮدت؟
ﻓﺮدﯾﻦ دﺳﺘﺎﻧﺶ را ﺑﻪ ﺳﺮش ﮔﺮﻓﺖ و ﭼﯿﺰي ﻧﮕﻔﺖ. ﻓﺮﻧﺎز ﺑﻐﺾ ﮐﺮد و آرام ﮔﻔﺖ:
ـ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ اوﻣﺪه ﺳﺮت؟
ﺧﻮﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﻣﺎه ﻧﺒﻮدم. ﺑﻪ ﯾﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮑﺸﯿﺪه رﻓﺘﻨﻤﺎ.
ﻓﺮدﯾﻦ ﺳﺮش را ﭘﺎﯾﯿﻦ اﻧﺪاﺧﺘﻪ ﺑﻮد و ﺗﺨﺖ را ﻧﮕﺎه ﻣﯽ ﮐﺮد. ﺑﻐﻀﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد، اﻣﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﺮد و ﺳﺮش را ﺑﺎﻻ داد. رگ ﻫﺎي ﮔﺮدﻧﺶ ﺑﯿﺮون زده ﺑﻮدﻧﺪ. ﺗﻨﺶ ﻫﻨﻮز داغ ﺑﻮد و ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﻣﯽ زد. ﻓﺮﻧﺎز ﻓﻮرا از روي ﺗﺨﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. ﻃﻮﻟﯽ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻟﯿﻮان آب و دﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺑﻪ اﺗﺎق ﺑﺎزﮔﺸﺖ. ﻟﯿﻮان را ﺑﻪ ﻓﺮدﯾﻦ داد. ﻓﺮدﯾﻦ ﮐﻤﯽ آب ﺧﻮرد و ﻓﻮرا ﻟﯿﻮان را ﭘﺲ زد و ﺑﻪ ﻓﺮﻧﺎز داد. ﻓﺮﻧﺎز اﺻﺮار ﮐﺮد، اﻣﺎ ﻓﺮدﯾﻦ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺨﻮرد. ﻓﺮﻧﺎز از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ دراز ﺑﮑﺸﺪ. ﻓﺮدﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﻄﯿﻊ ﺣﺮف ﺧﻮاﻫﺮش دراز ﮐﺸﯿﺪ. ﻓﺮﻧﺎز ﻫﻢ ﭘﺘﻮ را رد ﮐﺮد و ﺗﺎ ﻧﯿﻤﻪ روي ﻓﺮدﯾﻦ ﮐﺸﯿﺪ. دﺳﺘﻤﺎل ﺧﯿﺲ را روي ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻓﺮدﯾﻦ ﮔﺬاﺷﺖ. ﻓﺮدﯾﻦ ﮐﻤﯽ از ﺧﯿﺴﯽ دﺳﺘﻤﺎل و ﺑﺮﺧﻮرد ﯾﮏ ﺟﺴﻢ ﺳﺮد ﺑﺎ ﺑﺪن داﻏﺶ، ﻟﺮز ﮐﺮد، اﻣﺎ ﻃﻮﻟﯽ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮاب رﻓﺖ. ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺑﭽﻪ ي ﺣﺮف ﮔﻮش ﮐﻦ ﺧﻮاﺑﯿﺪ. ﺣﺎﻟﺶ واﻗﻌﺎ ﺧﻮب ﻧﺒﻮد. ﻓﺮﻧﺎز ﻫﻢ از اﺗﺎق ﺑﯿﺮون آﻣﺪ و ﻓﻮرا ﺑﺎ دﮐﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ ﺷﺎن ﺗﻤﺎس ﮔﺮﻓﺖ.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان خانم کوچولو

فردین : شوخ در ظاهر و جمع اقوام، جدی در میان دیگران.
مهسا : ساکت و سر به زیر.

عکس نوشته

ویدئو

00:00
00:00

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید