
#ترسناک #نفرین #مدرسه_ای
تعداد صفحات
نوع فایل
این رمان جلد اول بوده و نام جلد دوم «بعد مردگان» می باشد و کافیست نام آن را در اپلیکیشن جستجو کنید.
سرگذشت کسانی که اسیرِ یک نفرین خطرناک شدهاند!
ایجاد سرگرمی، نشان دادن اتحاد و همبستگی
آدمها در هر موقعیتی، باید اتحاد داشته باشند. اتحاد مانند سپر است!
همه چیز از آن شبِ منحوس آغاز شد! شبی که نالههای نفرین تن مدرسه را لرزاند و خود را از بَند، رها کرد! در آن شب، لیام به همراه معلم، مدیر و همکلاسی خود، به اسرارِ عجیبی پی برد! به وجودِ تونلی مرموز در زیرِ مدرسه که در هیچ نقشهای از آن نام بُرده نشده است! آنگاه وجودِ دختری که گریههایش در سراسرِ تونل، طنینِ وحشت میانداخت!
گاهی در سیاهی قدم میزنی…
اما سایهای که در تاریکی به تو نگاه میکند را نمیبینی…
این است آغاز نفرین!
– کتی، اتفاقی افتاده؟ اگه چیزی شده به ما بگو! ما میتونیم کمکت کنیم! چرا…چرا اصلاََ حرف نمیزنی؟!
سکوتش داشت عصبیام میکرد. خواستم چیز دیگری بگویم که ناگهان با خندههایش، دهانم قفل کرد. پشتش تکان میخورد؛ چون داشت میخندید! به چه میخندید؟! خوشحال بود از اینکه ما را به مسخره گرفته بود؟! آقای کلارک اینبار با لحنی عصبی گفت:
– کتی، این برات تنبیه داره!
اما او اصلا برایش مُهم هم نبود!
دانشآموز زرنگی مثل او، چطور تنبیه را نادیده میگرفت؟! برگشت. موهای طلایی صورتش را پوشانده بودند، اما هنگامی که سرش را بالا گرفت، لبخندش را دیدم! چشمانش را هم همینطور! همچنین خونی که از گوشهی لبش جاری بود و به زیرِ گردنش سُر میخورد. برقِ چشمان تماماََ سیاهش، انگار هزار وُلت بود و به جانم نشست.
قدمی به عقب سکندری خوردم! او چه مرگش شده بود؟! با صدایی دورگه زمزمه کرد:
– کتی دیگه رفته!
لیام: پسرِ سالِ آخری دبیرستان که شخصیتی تُخص و شلوغ دارد. نکتهی مثبت او، شجاعت و تلاش برای برطرف کردن مُشکلات است.
مدیر ( الکس شروین ): مردی چهل ساله با موهای بلند که دوستِ صمیمیِ عمویِ لیام است. او پس از فوت پدرش، مسئولیت مدرسه را به عهده گرفته است. رابطهی خوبی با خانوادهی لیام دارد. صمیمیترین دوستِ او، آقایِ کلارک یعنی معلم ریاضی مدرسه است.
آقای کلارک: معلمی سی ساله، اخلاقِ خُشک و جدی، موهای سفید و چشمان آبی، بیشتر دخترانِ مدرسه عاشقِ او هستند، خوش چهره و ورزشکار است و با الکس شروین، دوستِ صمیمی است.
دنیل: شاگرد اول کلاس، پسری که شخصیتش با لیام متضاد است. او درسخوان و باهوش است، زود جوابِ معماها را بدست میآورد، در ابراز احساسات ضعیف است و لیام او را اعصاب خُردکنترین آدمِ دنیا خطاب میکند. ساکت است و چهرهای ریزنقش دارد.
این چهار نفر، شخصیتهای اصلی رمان هستند که به وجودِ تونلی نفرین شده در زیرِ مدرسه پی میبرند…