مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

رمان آن شب

نام ناشر:  باغ استور
سال انتشار : 1400
هشتگ ها :

#پایان_خوش #مخصوص_بزرگسالان #اجتماعی #تجاوز

تعداد صفحات

1753

نوع فایل

اندروید و iOS
موضوع اصلی رمان آن شب

سرگذشت دختری‌ ست که توی خونه برادرش به جای شخصی اشتباه گرفته می‌شه و با یه حادثه‌ی عجیب توسط دوست برادرش، زندگیش برای همیشه تغییر می‌کنه…

هدف نویسنده از نوشتن رمان آن شب

شاید در ابتدا هدف از نوشتنش ایجاد سرگرمی بود ولی دیدگاهای متفاوتی از مخاطبین این رمان داشتم و مهم‌ترینشون بحث در مورد رفتارِ مادر ماهین بود و محدودیت‌هایی که فقط برای دخترهاش در نظر می گرفت…
ضعف‌های رفتاریِ وریا، بخاطر عدم توجه و نگاه اطرافیانش…
یا بی‌قید و بندیِ میلاد، برای نداشتنِ هیچ‌گونه خط و قرمز و محدودیتی، که باز هم از اشتباه خانواده و پسر بوونش نشات می‌گرفت…
سخت‌گیری‌ها و اختلافاتی که همیشه در خانواده‌ها منجر به اتفاقاتِ بزرگ و جبران‌ناپذیر می‌شه…

پیام های رمان آن شب

نشون دادنِ شجاعت و محکم بودنِ دختری که با وجود اتفاقِ بدِ زندگیش، باز هم قوی موند و بُردن و جنگیدن رو به باخت و شکست، در مقابل اون اتفاق ترجیح داد…

خلاصه رمان آن شب

تو خونه‌ی برادرم، توسط بهترین دوستش بهم تجاوز شد…
اون منو با دوست دخترش اشتباه گرفت.
خونه تاریک بود و چیزی‌ و نمی‌دید…
مست بود و نفهمید من ماهینم، خواهرِ میلاد و همه چیز با اون اتفاق، در عرض یه چشم به هم زدن تبدیل به طوفان شد.

مقدمه رمان آن شب

آن شب فکر میکردم
که دیگر هیچ نیرویی برای دوباره عاشق شدن ندارم
و هرگز لب به خنده نخواهم گشود
و دنبال هیچ سودایی نخواهم رفت…
اما هرگز خیلی زیاد است
این را در زندگی طولانی‌ام بارها آموخته‌ام.
“ایزابل آلنده”

مقداری از متن رمان آن شب

خودمو بغل گرفتم…
مثل جوجه‌ای بی‌پناه گوشه‌ی تخت کز کرده بودم و مویه سر می‌دادم برای تمام داشته‌هایی که حالا از دستم رفته بودن.
مامان… مامان مامان منو فرستادی بیام واسه شازده‌ت غذا درست کنم، خونه‌شو تمیز کنم، اومدم به زندگیِ داداشم سروسامون بدم، ولی دوستِ عوضیش دخترِ بیچاره‌تو غارت کرد…
هق زدم، صدای میلاد یک لحظه هم آروم نمی‌شد.
داد میزد، عربده می‌کشید، حتی کارشون به دعوا رسید و صدای شکستن و خرد شدنِ وسیله‌هارو شنیدم.
میلاد جنون گرفته بود و دوستِ نامردش سعی می‌کرد توجیهش کنه در مورد من اشتباه کرده، اول به آرومی ولی بعد مجبور شد اونم مثل میلاد داد بزنه، عربده بکشه و غیرت خودش رو به سخره بگیره برای خبط بزرگی که به من زده…
میلاد که با تحکم گفت:
– پاش می‌مونی.
من مُردم… مُردم از حرفی که برادرم به‌خاطر جمع کردنِ آبروریزی که توسط بهترین دوستش رخ داده به زبون آورده…
از پیغام محکمی که شبیه دستور بود و رفیقش فقط باید اجراش می‌کرد و اون که گفت:
– نامردم اگه این کارو نکنم، پاش می‌مونم.
سوختم و در خلوت و سکوتِ اتاق بلند زدم زیرِ گریه…
چطور می‌شه با یه اشتباه زندگیم نابود بشه!
خدا لعنتت کنه وریا، خدا لعنتت کنه که منو نابود کردی…
میلاد- مهتاب برو یه سر بزن به خواهرم من‌که روم نمی‌شه تو صورتش نگاه کنم، برو ببین حالش چطوره.
مهتاب کیه این وسط !! اصلا توی این خونه چه غلطی می‌کردن !!
در اتاق باز شد، نگاهم به دختر افتاد.
با تأسف نگاهم می‌کرد، موهای بلند و بلوندشو عقب زد و برگشت به اونایی که بیرون از اتاق بودن، با تاسف گفت :
– بیداره فقط به‌نظر من بهتره ببریتش بیمارستان، هم به‌خاطر تجاوزِ این احمق، هم به‌خاطر شوکی که بهش رسیده.
تا اسم تجاوز رو آورد دوباره زدم زیر گریه.
صدای نفس‌های عصبی مردهای بیرون از اتاق رو شنیدم. میلاد چیزی واگویه کرد، شایدم به اون فحش داد.
دختر اومد به طرفم. دستش روی بازوم نشست. خودمو عقب کشیدم:
– بهم دست نزن.
– باید ببریمت بیمارستان، پاشو کمکت کنم لباس بپوشی.
جیغ زدم :
– به من دست نزن.
بلند داد زد:
– باورم نمی‌شه وریا، تو چقدر احمقی که نفهمیدی این یه دخترِ لطیفه زیردستت.

نام شخصیت های مهم و ویژگی های آنها در رمان آن شب

ماهین، دختری مهربون با پشتکار و قوی.
وریا در ظاهر شیطون و پرشور، اما ذاتا پر از زخم و کمبودهای عاطفیه، که ماهین با شناختِ بیشترش، بهشون‌ پی می‌بره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید