
#پایان_خوش #عاشقانه #همخونه_ای #مازوخیسم
#سادیسم #انتقام #بی_دی_اس_ام #bdsm #عروسی #آزار
تعداد صفحات
نوع فایل
در مورد Bdsm و دو اختلال سادیسم و مازوخیسم.
+مهمترین هدف اطلاع رسانی در زمینه موضوع رمان هست.
+فرزند پروری و خطاهایی که رخ می ده و منجر به بروز ناهنجاری اجتماعی و اختلال می شه.
+اطلاعات حقوقی.
+شناخت آسیب های مندرج در رمان.
+خواندن عشقی متفاوت که از نظر عموم نامتعارف هست.
هدف ها و پیام ها یکی هستند.
اعلا یک دندان پزشک سی و چند ساله است که به املاک سپرده براش یک همخانه پیدا کنند و آن ها سونیای هیجده ساله رو معرفی می کنند که تازه به ایران اومده و کلا هیچی از فرهنگ و قوانین ایران نمی دونه در این میان کلی مشکلات سر قانون ها و فرهنگ های ایرانی رخ می ده که اعلا همه رو حل می کنه اما در ازای همه ی ساپورت هایی که می کنه از سونیا می خواد که لیتل گرلش بشه و این شروع زندگی بی دی اس امی اعلا و سونیاست تا اینکه پرونده قتل بسته شده ای که خونه ی اعلا رخ داده باز می شه…
این رمان برای اطلاع رسانی و شناخت و فرق نوع روابط با اختلال های مذکور نوشته شده و تمام اطلاعات مستند هستند.
شما تنها یک رمان نمی خونید بلکه بعد پایان رمان شما اطلاعات جامع و مکفی از بی دی اس ام و دو اختلال مازوخیسم و سادیسم و علت گرایش و دلیل رخدادش رو می خونید…
چشمامو با سنگینی زیاد باز کردم، توی فضای نا آشنایی بودم، چشمامو باز بستم و سعی کردم موقعیتمو به یاد بیارم، لبم به قدری خشک بود که پوست لبم زبر شده بود…
-.daddy give me a glass of water please…
-سونیا؟
چشمامو تا ته باز کردم و یه آن از صدای غریبه ترسیدم، اعلا رو که دیدیم انگار مغزم فرمان نمی داد، می شناختمش اما نمی دونم از کجا! وحشت زده با چشمای گرد بهش خیره شده بودم و گفتم:
-.who are…
یادم اومد! اعلاست… از نگاهم فهمید که به یاد آوردمش، به دستم که سرم بود نگاه کردم و دست به گردنم کشیدم که پانسمان شده بود، از روی بافت زنبوری بانداژ اینو فهمیده بودم، زبونم به سقف دهنم چسبیده بود.
اعلا-آب می خوای؟ الان برات می آرم.
-دردسر شدم؟
اعلا-از این حرفا خوشم نمی آد.
سرمم تموم شده بود، شیرشو بست و گفت:
-دست نزن تا بیام.
از اتاق بیرون رفت، یه پرستار وارد اتاق شد و گفت:
-بهتری؟
-سلام! بله ممنون.
پرستار تا خواست سرممو در بیاره مچشو گرفتم و گفتم:
-وایستا… چند لحظه وایستا…
دو، سه تا نفس عمیق کشیدم، چشمامو بستم و با دندونای روی هم تند تند گفتم:
-بکش، بکش… زود باش بکش.
پرستار با تعجب گفت:
-می ترسی؟ مگه بچه ای؟!
صدای اعلا اومد:
-سونیا؟
تا چشمامو باز کردم، پرستار سوزنو کشید، وااای چقدر دردم گرفت، انقدر جیغ زدم که گلوم درد گرفت و چشمام پر اشک شد، پرستار یکه خورده گفت:
-دروغ می گی؟! مگه می شه؟!
نفسای بریده امو محکم فوت کردم و پرستار رو به اعلا گفت:
-درد نداره اصلا.
اعلا با لبخند گفت:
-ممنون.
اشکامو با پشت دست از روی صورتم پاک کردم و پرستار از اتاق بیرون رفت.
-من از سوزن می ترسم، درد داشت، اصلا بد در آورد…
اعلا با لبخند سری تکون داد و گفت:
-می دونم.
نگاهش جزء به جزء صورتمو کاووش می کرد، لیوان آب رو به سمتم گرفت و گفت:
-اشکال نداره گریه کن.
-من بچه نیستم فقط…
آروم و با لحن گرمی گفت:
-اشکالی نداره، من می فهمم حتی اگه سوزن درد نداشته باشه تو دردشو حس می کنی.
از اینکه درکم کرده بود لبخند زدم و جرعه اى از آب خوردم که اعلا گفت:
-گلوت درد می کنه؟
-نه الان بهترم، ممنون که منو اینجا آوردین.
-اگه می تونی راه بری، بریم.
-من می رم، شما برید سر کارتون، من نمی خوام…
اخمی کرد و گفت:
-پاشو پس…
-اعلا جون یه لحظه به من گوش می دید؟
-نه، دیگه تکرار نکن و بلند شو، کمک می خوای؟
لحن دستوریش مجابم می کرد به فرمانش عمل کنم.
-اگه نیاز به کمک داری آرنجمو بگیر.
نگاش کردم و از مهربونيش لبخند زدم و گفتم:
-کوله ام کجاست؟
-خونه گذاشتم.
-پس الان چطوری پول اینجا رو حساب کنیم؟
مقابلم ایستاد و گفت:
-شما نیاز نیست پول چیزی رو حساب کنی.
-یعنی خدمات free داره؟! مگه ايران هم همچین چیزی داره؟
سونیا : وابسته، برون گرا، حساس، ترسو، هنرمند، سربه هوا، خوش بین، متعهد و شخصیتی که به دست میاره : خودساخته، مستقل، آگاه و مطلع.
اعلا : مستبد، جدی، کینه ای، انتقام جو، متعهد، درونگرا، آسیب پذیر و حساس.