مرجع دانلود رمان و داستان کوتاه

دانلود رمان - اپلیکیشن تخصصی رمان عاشقانه

زینب ایلخانی

نام و نام خانوادگی : زینب ایلخانی

نام مستعار : بهار

شغل و پیشه : فیلمنامه نویس و داستان نویس

سال شروع نویسندگی : ۱۳۹۴

تاریخ تولد : 1368/04/18

تحصیلات و مدارک خاص : کارشناسی مهندسی صنایع

مهارت ، فنون ، تخصص : ایده پردازی و تدریس نویسندگی

ورزش مورد علاقه : یوگا و کوهنوردی

علاقمندی ها : فیلم دیدن، کتاب خواندن، شرکت در جلسات نقد فیلم و داستان و وقت گذراندن با دخترم.

لیست شبکه های اجتماعی نویسنده: 

باغ استور بدون هماهنگی و قرارداد کتبی یا ضمنی، اقدام به معرفی هیچ نویسنده‌ای نمی‌کند و آثار منتشرشده فقط با رضایت و اجازه‌ی نویسندگان محترم در این وبسایت و اپلیکیشن ارائه می‌شوند.
به همین دلیل است که بعضا همه‌ی رمان‌های یک نویسنده را موجود نداریم، چون بعضی از آثار ایشان توسط دیگر ناشران چاپ و منتشر شده است و مخاطبین عزیز باید از طریق دیگر کتابفروشی‎ها آن‌ها را تهیه و مطالعه کنند.

بیوگرافی زینب ایلخانیمن زینب ایلخانی هستم و از وقتی خودم رو شناختم از هر چیزی که گوش و چشمم رو دنبال خودش میکشید هزارتا قصه بافتم و این قصه‌ها به محض اینکه الف رو از ب تشخیص دادم روی کاغذ اومدن. اما وقتی اولین کارم یعنی این مرد امشب میمیرد رو شروع کردم فکرش رو هم نمیکردم این کار بشه نخ نامرئی من برای وصل شدن به زندگی. من شدم خدای داستان‌ها و شخصیت‌هام و اون‌ها شدن شعله روزهای تاریک و سردم و مخاطب‌هام شدن روح این جهان کوچک… این جهان کوچک همیشه یه دشت هموار و آفتابی نیست، گاهی میشه یه رشته کوه بی‌رحم و سنگی که انگار تماما سربالایی و به مقصد نرسیدنه. بارها خسته شدم، کلمه کم آوردم یا قلمم خشکید اما آخرش باز هم من بودم و سکوت شب و زمزمه دلم که میگفت هنوز خیلی قصه‌ها منتظرن برای گفته شدن…برای شنیده شدن.
لیست آثار زینب ایلخانیبرای آشنایی بیشتر با قلم زینب ایلخانی ، مقداری از متن رمان هزارچم جلد یک را بخوانیم: تاريخ، هميشه بى رحم بوده است… هميشه تلخ… هميشه قاتل… از چنگيز ها و اسكندر ها مي گويد؛  از قتل عام بشريت؛ از جنگ ها، از  مرگ، از بى عدالتى… از بذل و بخشش خاك سرزمين ها… از جنايات بر سر تاج و تخت…. تاريخ مگر چند كوروش، امير كبير، كريم خان، دارد؟! مگر چند كشيش فداكار چون ولنتياين دارد؟! براى همين از زنگ تاريخ متنفر بودم… اما چند سالى است گير كرده ام زير سنگينى كتاب قطور تاريخ زندگى ام… ميان برگ هاى كتاب تاريخ، خشكم كردند… فصل هايش…  آه فصل هايش! فصل هاى اين كتاب، تكرار مهر و آبان و آذر بود…. فروردينش هيچ وقت نرسيد… زرد بود… برف هم نداشت… نه اشتباه نكنيد! از مهر و آبان و آذر هاى آن سال ها نمي‌گويم. از پاييزى كه شما مي‌شناسيد؛ نمي‌گويم… درست مثل همين پاييز هاى جديد الوقوع! همين ها كه نه باران دارد؛  نه اسمش هواي دو نفره است! پاييز انفرادى… پاييزش لعنتي تر از هر پاييزى است… برگ هايش طلايي نمي‌شوند، زرد مي‌شوند.  مي‌سوزند؛  خشك مي‌شوند؛  و بعد رفتگر يك مشت لاشه برگ، لاشه زندگى؛ جمع مي‌كند و مي‌ريزد داخل همين سطل هاي بزرگ و كريه سياه سر هر كوچه… بعد لاشه برگ ها بين استخوان مرغ و ماهي و گاه پوشك كثيف يك بچه، مي‌گندند! سمي مي‌شوند! اصلا شايد اين آلاينده هاى پاييز هاي جديد، زير سر همين برگ هاى گنديده باشد! پاييزى كه دود دارد… خورشيدش از تابستانش لجوج تر مي‌تابد اما… اما آه… آه از سوز پدر كش هواى بي باران و خشكش، كه چنان به پوستت مي‌تازد كه حس كنى بايد برگ شوي؛ زرد شودي؛ بسوزي؛ بگندي؛ بگندي و بعد…  بعد انتقامت را از همه مردم شهر بگيرى… اما شايد يك قطره از آن پاييزهاى خوش،  هنوز آنجا مانده باشد… آنجا در يكي از پيچ ها،  قدري عطر تو، با رنگ طلايي پاييز،  بايد پيدا شود. بايد… راننده از ماشينش پياده شده است و فرياد مي‌كشد. – چالوس! چالوس! آقا چالوس؟ خانم چالوس؟ چند لحظه نگاهش مي‌كنم.  انگار هنوز خودم هم باورم نشده است چه تصميمى گرفته ام! مرد بار ديگر ميپرسد. – آبجى چالوس؟؟ آبجى؟! بغض مي‌كنم. اين روزها منتظرم كسى حرفي بزند… عطري شبيهش پيدا شود… يا حتي از كوچه اي رد شوم و از خانه اي بوی قرمه سبزى بيايد و من بغض كنم و اشك بريزم… اين غذاى مورد علاقه اوست… اين جمله اوست… اين عطر اوست… اين اوست! آن اوست! خدايا يك “او” همه زندگي ام بود، يك دو حرفى ساده… عادت داشت با هر زن نامحرمى كه همكلام مي‌شد، آبجى خطابش كند. اما هيچ وقت هيچ وقت به من آبجى نگفت. اوايل ريحانه خانوم بودم و بعد تر ها ريحان گلى اش شدم… با همان بغض سمج و گلوگير، از راننده مي‌پرسم – آقا ميشه مسافر ديگه اى نزني؟ راننده سرى تكام مي‌دهد. – كرايه ات ميره بالاها! جلو مي‌روم. در ماشين را باز مي‌كنم. – عيب نداره راننده هنوز مردد است. – كجا پياده ميشي؟ – هزار چَم برای آشنایی بیشتر با آثار زینب ایلخانی بر روی اسامی رمان ها کلیک کنید تا به صفحه معرفی هر رمان هدایت شوید.
لیست آثار رایگان زینب ایلخانی

دسترسی به آثار

۱۲ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • سارا خسروی
    ۱۴۰۲/۱۱/۲۶ ۱۶:۰۸

    خانم ایلخانی دوست دارم بدانم در قلب شما چه میگذرد که گاهی فلمتان اینقدر تلخ مینویسد و اشک های مرا مثل رود جاری میکند
    دروغ نیست اگر بگویم با مرگنواز عابر بی سایه و این مرد امشب میمیرد من هم تا حد جنون اشک ریختم

    پاسخ
  • سلام زینب جان من تازه رمان عابر بی سایه رو تموم کردم واقعا عالی بود ممنونم اذت

    پاسخ
  • امیدوارم همیشه موفق باشید خانم ایلخانی من اکثر رمان‌های شمارو خوندم اما رمان عابر بی سایه و این مرد امشب می‌میرد جز بهترینا ها بود.

    پاسخ
  • سلام بر خواهر ګرامقدر زینب جان. رومان این مرد امشب میمرد خواندم بیسیار عالی بود واقعاً قلم تان ګف ندارد

    پاسخ
  • سعاد سعیداوی
    ۱۴۰۲/۰۷/۰۲ ۲۰:۰۶

    سلام بر مخاطبان گرامی و نویسنده عزیزم خانم ایلخانی
    میخواستم ازخانم ایلخانی گل بابت ارائه چنین رمانهایی به جامعه مخاطبین تشکر کنم و عرض کنم من از مطالعه رمانهای شما بسیار بسیار لذت میبرم و با شخصیتهای رمانها ارتباط میگیرم بخصوص رمان سقوط دستها از مرگ شیدا بسیار ناراحت شدم و خیلی اشک ریختم .
    امیدوارم روز به روز شاهد موفقیت و شکو فا شدن قلم شما باشم که چنان این قلم باعث میشه مخاطب واقعا حس کنه در جریان زندگی شخصیتها جاری باشه . احسنت به شما

    پاسخ
  • با سلام
    من از خواننده های داستانهای شما هستم. چرا بعضی از آثار شما با عنوان م. ایلخانی منتشر شده است. از جمله رمان دژ آشوب. ممنون میشوم که جواب دهید و منتظر جوابتون هستم

    پاسخ
  • امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشید.
    من اکثر رمان ها رو خوندم،همه فوق العاده بودند، امان از رمان با سقوط دست های ما،یعنی قلبم ترکید..

    پاسخ
  • رمان شاه دخترون رو خوندم عالی بود

    پاسخ
  • رمان شاه دخترون رو خوندم عالی بود

    پاسخ
  • امیداوارم همیشه موفق باشین قلمتون حرف نداره

    پاسخ
  • شروع من

    پاسخ
  • رمان هزارچم ۲ چه موقع تو بازار میاد

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید