در ساده ترین تعریف داستان یعنی تخیل بر واقعیت غلبه دارد. داستان به معنی نقل واقعهای است که تابع توالی زمان باشد. داستان یعنی بازآفرینی رویدادها و حوادث به ظاهر طبیعی. داستان میتواند بازآفرینی رویدادهای واقعی یا غیرواقعی و ساخته ذهن انسان باشد. لغت داستان در زبان فارسی به معنی (قصه، حکایت، افسانه و سرگذشت) بهکار رفته است. دیدگاههای متفاوتی درباره کلمه داستان مطرح شده است که برخی از این دیدگاه ها عبارتند از:
- قصه
- حکایت
- فابل
- افسانه
- اسطوره
- حماسه
- رمانس
۱- قصه
قصه، بیان وقایعی است غالباً خیالی که در لغت به معنای حکایت و سرگذشت است. که مربوط به گذشتههای دور و بسیاری از آداب و رسوم و عقاید خرافی آن روزگار در آن آمده که نشان دهنده فرهنگ عامه آن زمان است. که بیشتر جنبه غیر واقعی و خیالی دارد. قصهها شکلی ساده و ابتدایی دارند. زبان اغلب آنها نزدیک به گفتار و محاورهای عامه مردم که پر است از اصطلاحها و ضربالمثلهای عامیانه.
در نگاهی کوتاه خصوصیات قصه از این قرار است:
الف) قهرمانسازی بهجای شخصیتپردازی فرضی.
ب) یکسان سخن گفتن تمامی قهرمانها و ضد قهرمانها.
نمونه قصه: بازرگانی ورشکسته شد و طلبکاراش اونو به دادگاه کشوندن، بازرگان با وکیلی مشورت کرد. وکیل بهش گفت: توی دادگاه هر کسی از تو چیزی پرسید فقط بگو «بله» بازرگان هم پولی به وکیل داد و قرار شد بقیه پولو بعد از دادگاه به وکیل بده. فرداش در دادگاه در جواب قاضی و طلبکاراش همش گفت: «بله و بله» تا اینکه قاضی گفت: این بیچاره از بدهکاری عقلشو از دست داده، بهتره شما ببخشیدش. طلبکارها هم دلشون به حال بازرگان سوخت و اونو بخشیدن. فردای اون روز وکیل به خونه بازرگان رفت و بقیه پولشو طلب کرد. بازرگان در جواب وکیل گفت: «بله» وکیل گفت: با همه بله با ما هم بله؟!
۲ ـ حکایت
حکایت روایت مفرح و کوتاهی است که در آن پیام، پند یا نکتهای اخلاقی در آن نهفته است. گاه به نقل سخن یا روایتی از دیگری، حکایت میگویند. حکایتها معمولا طوری نوشته میشوند که خواننده به سادگی آنها را درک کند. حکایت گاهی با قصه و افسانه به یک معنا بهکار میرود. اما قصه از نظر حجم میان حکایت و افسانه قرار میگیرد. حکایت باید آموزنده باشد؛ در حالی که قصه گاهی فقط برای سرگرم شدن خواننده و شنونده است. در قصه شخصیتها معرفی میشوند. اما در حکایت معمولا فرصت چنین هنرورزیهایی نیست.
نمونه حکایت: فقیری به در خانه بخیلی آمد. گفت: شنیدهام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کردهای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده. بخیل گفت: من نذر کوران کردهام. فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم. زیرا اگر بینا میبودم، از در خانه خدا به در خانه کسی چون تو نمیآمدم!
۳ ـ فابل
فابل چیست؟ داستانهای فابل بیشتر با حکایت حیوانات شناخته میشوند و ساده و داستان کوتاه هستند. شخصیتهای اصلی آن را حیوانات و اشیای بیجان تشکیل میدهند.
نمونه فابل: عقابی تکه گوشتی را از محرابی میرباید و خدایان آشیانهاش را با آتش غیبی میسوزانند و همه جوجه های پر در نیاورد هاش شکار جانورانی میشوند که او بچه های کوچک آنها را دزدیده بود.
۴ ـ افسانه
افسانه به معنای لاف و دروغ بهکار میرود. بسیاری از افسانهها با عبارت «یکی بود، یکی نبود» آغاز میشوند. یکی از ویژگیهای افسانه بُعد خیال پردازانه آن است. در افسانهها گرگ با بره و گاو با شیر یا بلبل حرف میزنند. بهعنوان مثال (افسانه پریان) که درباره شخصیتها و ماجراهای تخیلی پریان، دیوان، غولها و جادوگرانی است که حوادثی شگفتآور و خارق العاده را میآفرینند. قصههای افسانهای اغلب پایانی خوش دارند که بیشتر برای سرگرمی و تفریح از سنتهای شفاهی قصهگویی ملتها سینه به سینه بهدست ما رسیده است. کتاب لیلی و مجنون یکی از داستانهای مشهور افسانهای میباشد.
جمع بندی : قصه ها شکلی ساده و ابتدایی دارند. هر قصه قهرمانی دارد. قصهها وابسته به زمان و مکان مشخصی نیستند؛ یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. جنگلی بود، قصری بود، خانهای بود و…
اما حکایتها نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکتهای اخلاقی نهفته است که در پایان حکایت بر خواننده آشکار میشود. حکایتها طوری نوشته میشوند که خواننده بهسادگی آنها را درک کند.
در فابلها داستان با اندرزی حکیمانه پایان میپذیرد. داستانهای فابل بیشتر عبرتآموز و در پایان داستان به نتیجهگیری اخلاقی میرسیم.
افسانه ها هم بخش بزرگی از فرهنگ مردم است که آمال و آرزوهای آنها سینه به سینه حفظ شده و به ما رسیده است. آرزوهای دستت نیافتی مردم در افسانه ها خودش را نشان داده است. گذشتگان برای توجیه ملیت و قومیت خود افسانهها را ساختهاند و به هر زبانی آنها را به آگاهی مردم جهان رساندهاند.
اسطوره چیست؟
اسطوره داستانهای تخیلی و غیرواقعی است که با آئینها و اعتقادات پیوند دارد. اسطوره ها ریشه در واقعیت دارند و از داستانها، مکانها و شخصیتهای حقیقی سخن میگویند. اعتقاد به اسطوره یعنی باور به نیروهای فراطبیعی. اسطوره به عنوان جلوه هایی از فرهنگ است که با خلاقیت قومی رابطه مستقیم دارد. اسطوره را باید مجموعه ای از داستان ها تعریف کرد؛ البته برخی واقعی و برخی خیالی. نمونه داستان های اسطوره ای ایران:
- آرش کمانگیر: که نام یکی از اسطوره های کهن ایرانی است.
- کاوه آهنگر: که متعلق به ایران باستان است و در شاهنامه فردوسی آمده است.
- رستم: نامآورترین چهره اسطوره ای ادبیات ایران است.
حماسه چیست؟
حماسه در لغت به معنی دلیری و شجاعت است. حماسه خاطرۀ حوادثی واقعی است که سینه به سینه از نسلی به نسل بعد منتقل شده است. حماسه ها که نمونه های آن در شاهنامۀ فردوسی آمده است از نظر قهرمان، حادثه، ابعاد زمانی و مکانی ویژگی هایی دارند.
- قهرمانان اصلی معمولاَ پهلوانان یا خدایانی هستند که سرنوشت قبیله یا نژادی را رقم می زنند.
- حوادث ها در زمانی دور اتفاق می افتد.
- بُعد مکانی گسترده ای دارد؛ یعنی مکان حماسه گاهی تمام جهان است.
- داستانهای حماسی به حوادث ماقبل تاریخ باز می گردد.
- زبان داستانهای حماسی رزمی است.
از نمونه داستانهای حماسی می توان (ایلیاد و اودیسه؛ دن کیشوت و دائی جان ناپلئون) را نام برد.
رمانس چیست؟
رومانس قصه خیالی است که به وقایع غیرعادی یا شگفت انگیز می پردازد.
شخصیت های رومانس شخصیت های اشرافی هستند مثل شاه و ملکه، شوالیه ها. اغلب این داستان ها به خاطر عشق است که ماجراجویی های زیادی در آن ها رخ می دهد. قهرمانان رومانس در مقایسه با انسانهای عادی تا حدی برتر هستند. آنها اعجوبه های شجاعت و بردباری اند و اکثرا در نقش حیواناتی که حرف می زنند واقعیت و خیال در هم آمیخته شده است. رومانس ها می توانند عاشقانه باشند یا نباشند. داستانهای امیر ارسلان؛ بیژن و منیژه در دسته رومانس قرار گرفته است.
معرفی داستان
همیشه این سوال در ذهن اکثر نویسندگان نوقلم بهوجود می آید که داستان چیست؟ چگونه ساخته می-شود و چه ویژگی هایی آن را از نقل های روزمره جدا می کند؟
داستان در ساده ترین تعریف، نقل وقایع به ترتیب توالی زمانی (یعنی پشت سر هم قرار گرفتن حادثه ها و اتفاقات) است. مثلا: (ناهار پس از چاشت) و (سه شنبه بعد از دوشنبه). اگر بخواهیم به طور کلی بگوییم داستان چیست باید به این نکته مهم توجه کنیم؛ داستان اثری است که از تخیل نویسنده خلق می شود. که حوادث و شخصیت های آن می توانند واقعی نباشند.
- داستان می تواند به صورت مکتوب، شفاهی و یا نمایشی باشد.
- مکتوب یعنی داستانی که نوشته و خوانده می شود.
- شفاهی یعنی داستانی که گفته و شنیده می شود.
- نمایشی یعنی داستانی که نشان داده شده و دیده می شود.
شیوه روایت یکی از اصلی ترین و کاربردی ترین هنر یک نویسنده است. بهطوری که خواننده احساس کند این داستان واقعیت است. داستان باید بهگونه ای روایت شود که خواننده بتواند لحظه به لحظه داستان را در ذهن خود تجسم کند.
داستان نویس کیست؟
قبل از اینکه بخواهیم شروع به نوشتن کنیم باید بدانیم داستان نویس کیست و چه کسی می تواند بنویسد؟ در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا هر کسی هر وقت خواست می تواند داستان بنویسد؟ آیا کسی که داستان می نویسد باید ویژگی های خاصی داشته باشد؟
داستان نویسی هنری است خلاقانه که مصالح آن کلمه است. کسی که می خواهد داستانی را بنویسد با این مصالح آدمهایی را خلق می کند زنده.
حال اینکه باید بدانیم آیا یک داستاننویس آدمهایی زنده مثل من و شما خلق می کند؟ یعنی آدمهای واقعی و معمولی؟ خیر. آدمهای واقعی برای موضوعات تاریخی، سفرنامه ها، و زندگینامه ها هستند.
داستاننویس آدمها و محیطی را خلق می کند که واقعی نیستند، اما ملموس و باورپذیر هستند. اینکه خواننده را خوشحال کند، غمگین کند، بخنداند و یا بگریاند. و یا حتی محبت و دلسوزی خواننده را به خود جلب کند یا خشم و نفرتش را زیاد کند؛ همه و همه به دست نویسنده است.
رازهایی برای بهتر نوشتن
خوب نوشتن نوعی هنر است که با تفکر و الهام گرفتن از محیط پیرامون مرتبط بوده و همه ما قادر هستیم بهترین متن ها را بنویسیم. راه هایی زیادی برای بهتر نوشتن وجود دارد. اما هر نویسنده باید بتواند با دو اصل مهم نویسندگی آشنا شود.
۱- ثبت ایده:
همه ایده های خوب برای نوشتن اکثراً در حال پیاده روی، کتاب خواندن، حتی شرکت در میهمانی ها و یا خرید از یک فروشگاه بزرگ یا مغازه ای کوچک به ذهنمان می رسد. حتی گاهی با دیدن یک فیلم یک ایده ناب برای نوشتن پیدا می کنیم. با توجه به این موضوع که ذهن آدمی فَرّار است و گاهی در کمتر از یک دقیقه آن را فراموش می کنیم. بنابراین بهترین راه برای جمعآوری ایده های ناب یادداشت کردن است. اگر همیشه یک دفترچه یاداشت و یک خودکار همراهمان داشته باشیم بهراحتی می توانیم هر کجا که هستیم ایده هایمان را ثبت کنیم و در فرصتی مناسب با نگاه کردن به متن یادداشت شده ایده های خام را به یک داستان خواندنی تبدیل کنیم. ایده های ناب داستان های ناب را خلق می کنند.
۲ ـ استفاده درست از حواس پنجگانه:
استفاده از حواس پنجگانه یکی از موارد ضروری برای نویسندگی است. با استفاده درست از این حواس پنجگانه در داستان ها و یادداشت هایمان با مخاطب ارتباط برقرار می کنیم. با توجه به حواس پنجگانه و به موقع استفاده کردن آنها می توانیم داستان هایمان را از متن به تصویر بکشیم. به چند مثال زیر توجه کنید:
حس بینایی: چین و چروک های صورتش قیمت یک عمر تجربه اش بود.
حس شنوایی: صدای دلنشین مادر هنگام خواندن لالایی یکی از لذت بخش ترین قسمت زندگی ام بود.
حس چشایی: مزه ترش و شیرین انار مرا به وجد آورده بود.
حس بویایی: بوی پرتقال تازه فضای باغ را پر کرده بود.
حس لامسه: نسیم بهاری شانه ای بود برای موهای بلند طلایی گندم زار
شاید در ابتدا نتوانیم کامل و درست احساسات خویش را در نوشته هایمان بگنجانیم. اما با تکرار در نوشتن به تدریج انتقال احساسات خود به خود در یادداشت هایمان را می توانیم به مخاطب انتقال دهیم.
تنظیم: افسر مسعودیان