ارنست همینگوی یکی از مهمترین نویسندههای قرن بیستم و برنده جایزه نوبل است. به دلیل سبک خاصش در ادبیات، او را پدر ادبیات مدرن نامیدهاند و بسیاری از نویسندگان سعی در تقلید آثار او داشتهاند. ارنست میلر همینگوی در ۲۱ جولای ۱۸۹۹ در ایالت ایلینوی آمریکا چشم به جهان گشود. پدرش پزشک و مادرش خانهدار و بسیار معتقد به اصول مذهبی بود. او از همان دوران مدرسه به ادبیات علاقهمند شد و نوشتن را در همان سالها شروع کرد. همینگوی پس از گذران دوران دبیرستان به عنوان روزنامهنگار مشغول به کار شد.
حضور در جنگ جهانی
در زمان جنگ جهانی اول، همینگوی برای خدمت در ارتش داوطلب شد و به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ به خدمت گرفته شد. او در جنگ به علت اصابت ترکش بهشدت مجروح شد و پس از چند ماه بستری در بیمارستان، به آمریکا بازگشت.
دوران نویسندگی
به محض اینکه از جنگ بازگشت، شغل روزنامهنگاری را از سرگرفت و بهطور جدی به نوشتن پرداخت. در سال ۱۹۲۵ نخستین داستان کوتاهش با عنوان «در زمانه ما» منتشر شد که گویای سبک متفاوت او بود. در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر اساس تجربههای به دستآمده از اسپانیا با نام «خورشید همچنان طلوع میکند» به چاپ رسید. در سال ۱۹۴۰ میلادی کتاب معروف «برای که زنگها به صدا در میآیند» را منتشر کرد. این رمان، داستان رابرت جوردن، سرباز آمریکایی را روایت میکند که در میانه جنگ داخلی اسپانیا به بریگاد بینالمللی پیوسته است. او بهعنوان متخصص مواد منفجره وظیفه دارد پُلی که بر سر راه دشمن قرار دارد را منفجر کند.
جایزه نوبل
سال ۱۹۵۲ میلادی مهمترین اثر خود، کتاب «پیر مرد و دریا» را نوشت و در سال ۱۹۵۴ میلادی، جایزه نوبل ادبیات را برای این کتاب دریافت کرد.
داستان پیرمرد و دریا از این جا شروع میشود که یک پیرمرد صیاد، هر روز به صید ماهی میرود و دست خالی برمیگردد؛ در حالی که بقیه صیادان ماهی صید میکنند. پسرکی که همراه پیرمرد است از او جدا میشود و در کنار صیادان دیگر مشغول میشود. نکته قابل توجه داستان این است که پیرمرد هیچ وقت از کار خودش ناامید نمیشود و هر روز به صید ادامه میدهد تا اینکه …
سبک نوشتن
همینگوی را میتوان استاد دیالوگنویسی دانست. دیالوگها فشرده، کوتاه و مؤثر است و تقریبا بهدور از هرگونه توضیح و تفسیر و مملو از رازها و مسائل پنهان. دیالوگها بیشتر درباره رفتار شخصیتهای داستان است و این کار را هنرمندانه با عنصر تکرار انجام میدهد تا ویژگیهای شخصیت در ذهن خواننده حک شود.
از ساختار پیچیده در نوشتههایش دوری کرده و اکثر جملات داستانهایش ساختار بسیار سادهای دارند. با اینحال، نثر همینگوی به قدری پراحساس و لطیف است که خواننده ارتباط حسی عمیقی با اثر پیدا میکند.
همینگوی مانند یک شاعرِ ماهر کلمه را در جای خود بهکار میبرد و هرچند که هیچگاه به معنای رایج کلمه، متونی شاعرانه یا خیالپردازنه نمینوشت، اما از آنجا که به زندگی مانند کودکی که تازه چشم به جهان گشوده نگاه میکرد، طراوت و تازگی در همه آثارش دیده میشود. از دیگر ویژگیهای نثر وی میتوان به موجزگویی، زبان عامیانه و بهکار بردن واژههای تند و تلخ اشاره کرد. سالها کار در روزنامهنگاری نیز در سبک نگارش او تاثیر بهسزایی داشته است؛ بهطوری که او را از پایهگذاران سبک «وقایعنگاری ادبی» میدانند. موضوعاتی مانند عشق، طبیعت و جنگ همواره نقش محوری در آثار او دارند.
ازدواج
همینگوی در طول زندگی خود ۴ بار ازدواج کرد که اولین بار در سال ۱۹۲۱ با هدلی ریچاردسون بود. جک همینگوی، پسر بزرگ ارنست همینگوی، ماحصل این ازدواج است. همینگوی پس از ۵ سال از هدلی جدا شد و آخرین ازدواج او با ماریولش در سال ۱۹۴۶ بود و تا آخر عمرش با او ماند.
مرگ
همینگوی بیشتر عمر خود مشغول ماجراجویی بود؛ از حضور در جنگ جهانی تا سفر به آفریقا و ماهیگیری و شکار و زندگی در کوبا. او سرانجام در سال ۱۹۶۱ به زندگی خود خاتمه داد. خانوادهاش در ابتدا اعلام کردند ارنست مشغول تمیز کردن اسلحه بوده که تیری از آن شلیک شده و باعث مرگ وی شده است، اما پس از پنج سال ماریولش همسرش اعتراف کرد که همینگوی خودکشی کرده است.
آثار
همینگوی در دوران زندگی اش ۷ رمان،۶ مجموعه داستان کوتاه و ۲ کتاب غیر داستانی نوشت که بیشتر آثارش برآمده از تجربیات زندگی شخصی خودش است.
رمان ها :
- خورشید طلوع می کند
- وداع با اسلحه
- داشتن و نداشتن
- زنگ ها برای که به صدا در می آیند
- در امتداد رودخانه به سمت درخت ها
- پیرمرد و دریا
- مرگ در بعد از ظهر
مجموعه داستان های کوتاه ارنست همینگوی:
- سه داستان و ده شعر
- در زمانه ما
- مردان بدون زنان
- برنده هیچ نمی برد
- ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه دیگه
- برف های کلیمانجارو
آثار غیر داستانی ارنست همینگوی:
- تپه های سبز آفریقا
- مردم در جنگ